2777
2789
عنوان

رفتار شوهرم تو مهمونی دیشب

268 بازدید | 23 پست


دیروز عصر به مادر شوهرم زنگ زدیم که اکر برای شب یلدا تنهاست بیاد پیش ما گفت حوصله ندارم ونیومد و تنها موند

برادرشوهرم و خانمش هم خونه مادر زنش بودن

خواهرشوهرامم همه باهم قهرن و جمع نمیشن

خلاصه ما رفتیم خونه مادرم

اونجا که بودیم یهو شوهرم زنگ زد ب مادرش حالش و پرسید و یلدا رو تبریک گفت (عصر زنگ زده بودیم تبریکم گفتیم) کلی حال و اخوال کرد

بعد گفت گوشی رو میدم حاج خانم و حاج اقا احوالتو میخواستن بپرسن!!!!حاج خانم و حاج اقا منظورش پدر مادر من بودن اونا هم اصلا نگفته بودن گوشی رو بده به ما

واقعا شوکه شدم چرا این رفتارو کرد!!!! شوهرم مامانیه اما این رفتارش واقعا بهم برخورد

احساس کردم جلو ما میخواست بگه من حواسم به مادرم هست در حالیکه که من خودم عصر به مادرش زنگ زده بودم

اصلا کارش و درک نمیکنم پدر مادرمم شوکه شدن


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اشکال نداره بنظرم چیزی نیست که بخوای خودت و اذیت کنی ناراحت بشی

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز