چند هفته پیش خواهرشوهرم اومد یچی بده بره شوهرم رفت دم در من دیگه نرفتم ولی باز تعارف کردم بیاد تو شوهرم بعدش انقدر فحشم داد و باهام دعوا کرد که چرا نیومدی دم در
دیروز به درخواست شوهرم شب یلدا رو رفتم خونه مامانم که تنها نباشه قبلش رفتم از مادرشوهرمم اجازه گرفتم
شب زنگ زدم تبریک گفتم
الان برگشتم شوهرم گفت عمم اینجاست برو سر بزن پیره فلانه
رفتم نمیدونم من رفتنی یا کی دوتا خواهرشوهرام و مادرشوهرم تو اتاق بودن
نیم ساعت بیشتر نشستم هیچکدوم نیومدن پیشم
آخر سد مادرشوهرم اومد زیاد هم تحویلم نگرفت
بعد هم من بلند شدم برگردم پدرشوهرم اومد خونه خواهرشوهرم دید باباش اونجاست الکی صدا زد کجا میری میخواستم چایی و میوه بیارم
اومدم سر بسته به شوهرم گفتم بحثو عوض کرد
اونا میان خونه من کلی احترام میزارم
روز مادر احتمالا شوهرم به زور ببرتم
نمیخوام نه میوه شونو نه چاییشونو بخورم هیچی