چقدر برا امشب برنامه داشتم تو دل خودم بااینکه میدونستم هیچکدومشونم قابل اجرا نیست
چقدر دوست داشتم تو این همه سال حتی یبارم که شده یه نفر منو یادش باشه و بهم اهمیت بده بگه ای جانم تولدته تولدت مبارک،دوست داستم وقتی امروز میرسه شوهرم دعوا ی الکی راه نندازه برا اینکه کیک نخره یا خرج نکنه،چقدر دلم میخواست یبارم شده یلدامونو به خوشی جشن بگیرم بخاطر دل بچه هام ،چقدر میخواستم وقتی جلو بچه هام التماس شوهرمو میکردم که تو رو خدا یه کیک کوچیک بگیر واسه امشب اونم با روی خوش جوابمو بده گیر الکی نده که کیک میخوای چیکار برو به خونت برس 😭آخه من تمام سعی امو میکنم برازندگی تمام سعیمو میکنم کسی متوجه غم و غصه هام نشه حتی بچه هام شبو روز گریه میکنم همیشه بغض دارم همیشه حسرت،دیگه چیکار کنم ،خسته شدم خسته
من همانم که اصلا نمیفهمیدم جوانی یعنی چی! من یک راست از جوانی به سن کهولت رسیدم . شرمندتم جوانی تو را چه بد گذراندم......
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
از این حرفا نزنید , ناامید نشو ، دنیا که دو روزه ارزش نداره بخاطر دنیا آخرتتو بر باد بدی ، به فکر او ...
من از خودکشی میترسم به اون دنیا هم اعتقاد دارم اما واقعا چند لحظه پیش به سرم زد بپرم برم تو خیابون جلو یه ماشین افکارم دست خودم نیست دارم خل میشم خیلی تحت فشارم خیلی تحت عذابم