ینی عوضی ترین ادمیه که دیدم من تقریبا ۳ساله عروسشونم با دوران عقد ازون اول که هرچی کادو براش میوردم میدیدم گولوله کرده گوشه اتاقه یا من با پول خودم دوران نامزدی کادو‌میخریدم فک میکردم ادمه میرفت جلو همه میگفت پسرم خریده بعد عروسیمون یسره غش و ضعف که همیشه ما اونجا باشیم من خیلی ادم کار کنی نیستم تا بعد عروسیم نه تاخالا غذا پخته بودم نه هیچی با این حال چندبار دوران عقد پاشدم ظرف شستم کار میکردم تو‌بگو یه تشکر ساده کنه یجوری رفتار میکرد انگار وظیفم بوده تازه میگشت ظرف کثیفارو میورد منم دیگ گفتم توووبه اگه یبار دیگ دست به ظرفاش بزنم شوهرمم همیشه میگفت ازت انتظار ندارم کار کنی دخترش از من بدترا اون دست به هیچییی نمیزنه با شوهرو بچش یسره پیششه و این کلفتیشونو میکنه با ذوق چند ماه پیش پدرشوهرم فوت کرد از من یه پیام دردو‌دل بهش داده بودم باورتون میشه از سمت من اس ام اس فیک ساخته بود با دخترش نشون شوهرم داده بود یسره بد منو میگه هی متلک متلک فلانی عروسش اله بله شانس دارن از عروس اینم بگم یه کااااار برا من نکرد تو این سه سال نه هدیه ای نه مناسبتی نه عروسی پول بده هیچیییییی پاگشامم ۳۰۰هزار تومن داد بهم اون دوماه شهر ماعه یه ماه تهران پیش دخترشه البته خونه کرایه داره اونجا هردفعه با شوهرم بحث داشتیم وقتی میومد شوهرم میگفت تمام وقت پیشش باشیم برامون غذاهک درست میکنه چه فرقی داره گفتم باشه اینسری غر نمیزنم میرم بهتر هیچ‌کاریییم نمیکنم چپ میره راست میره متلک میندازه به هیجام حساب نمیکنم بد باورتون نمیشه انقد خونش کثیفه دو سه سالی یبار رو بالشتیاشو نمیشوره با لباس فرشاش حالتو بهم‌میزنه اصلا خیلی کثیفه بعد شوهرم الان رفت سرخاک باباش منم رو‌مبل خابم برد تا دید من تنهام خابم جارو برقیو روشن کرد تا از خواب پریدم خاموش کرد جمع کرد ینی هنگمممم جادوگررررر ینی کی میشه از دستش خلاص بشم
🤣🤣🤣🤣اهمیت نده
مادر شوهر منم امروز خیلی رو مخمه
تمرکز کردی رو بدیهاش.
بیا از خوبیاش بگو تا آروم شی.امکان نداره بهتون محبت نکرده باشه.حداقل درحق پسرش
ای کاش بجای پدر شوهرت این مادر شوهر عجو*زه ات میمر*د
راحت میشدی
میخواستا فقط بیدارت کنه🤣😂
خوبیاش برا خوانوادشه من هیچی ازش ندیدم اینکه پسرش ازدواج‌کنه هزار تومن کمک‌نکنه و بکنه اینکه با عروسش رقابت کنه اینکه یسره میگه باید ادم به خواهرو مادرش خدمت کنه تا عاقبت به خبر بشه زن رفتنیه اینکه حرف درمیارع برام اینکه زیراب منو پیش شوهرم میزنه تا از چشمش بیوفتم اینکه اگه ما بخایم تنها باشیم یه حرکتی میزنه اینکه تا میشینه با فامیلاش از خاطرات سفرایی که شوهرم بردشون و چه‌کارایی کرده فلانی میخاسته دخترشو بده بهشو‌اینا میگه اینکه بفهمه ما سفریم ساعتی یبار زنگ‌میزنه به هربهونه اینکه وقتی تهرانه ما خونه خودمونیم هی زنگ‌میزنه مجبور میکنه شوهرمو بره خونه این درصورتی که کسی نیست حتی بدش میاد پسرش خونه خودش باشه
در هر صورت همون‌طور که پدرشوهرت رفته اونم میره دیر یا زود.
سعی کن متانت و اخلاق خوبت به یادگار بمونه
میفهمم سخته تظاهر کردن.میفهمم خرده شیشه داره.ولی دنیا اینقدر ارزش نداره بخدا...اینو با تجربه 34سالم از زندگی صادقانه بهت میگم.
زندگی و دنیا اونقدرا که تو جدی گرفتی ،جدی نیست