ی چی بگم پشمات بریزه
دختر دوست مادرم تو جنوب ی شهر مرزی با مشکل افسردگی و بی اعتماد به نفسی مجازی مشاوره روانشناسی میگرفت
پسره دکترای روانشناسی داره از تهران کوبید اومد عین ملکه عروسش کرد بردش اونجا ، ی ارشام تهرانیه ، چشم سبز قد ۱۹۵ موها خرمایی 😅😅
حالشم عالی افسردگیشم رفت😅😅😅
طفلک فامیل و دوست اشناش تو عروسی دختره از حسودی مرده بودن من پاشدم تکو وتنها باهاش رقصیدم چقدر ذوق کرد