امروز میخوام یه سوال در خصوص تقریباکانیبالیسم ازتون بپرسم یا شبیهش که فکر کنم تو یکی از داستانای آگاتا کریستی هم اومده بود: موقعیت شما تو یه جای خلوت یه مارشمالو زنده و سخنگو پیدا می کنید چیکارش می کنید ( توجه کنید هیچکس از کارتون با خبر نمیشه:))
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
اول زنده بودی؟ یا بعد زنده شدی؟ اسمت چیه؟ نمیترسی کسی تورو بخوره؟ میتونی یه تیکه از داستانت ام برا این باشه برگشت به گذشته و داستان که چیشده. بعد شاید ببرمش خونه چون دوست ندارم کسی بخورش و به عنوان دوستم همیشه باهاش حرف بزنم چون مارشمالو قلبش شیرینه و مهربون
Don't regret having a good heart All good things come back and multipy🌱🌙
به مارشمالوئه میگم چیشد که سخنگو شدیاول زنده بودی؟ یا بعد زنده شدی؟ اسمت چیه؟ نمیترسی کسی تورو بخوره ...
ببین من تو فکر اینم نحوه زندگی ش تو این دنیای خطرناک چطوریه خبب ببین):. اون حتی به تو هم نمیتونه اعتماد کنه از کجا معلوم گولش نزده باشی/ یا مثلاً چطوری خودشو از خطرات نجات میده مضمون داستان دوست دارم این باشه
ببین من تو فکر اینم نحوه زندگی ش تو این دنیای خطرناک چطوریه خبب ببین):. اون حتی به تو هم نمیتونه اع ...
خب میتونی داستانو اینشکلی پیش ببری سمت ماجراجویی هاش تو این دنیا جاهای مختلف کشورای مختلف که با استفاده از جا انداختن خودش تو وسایل مردم جابه جا میشه، چمیدونم یبار تو گوشه ی یه هتل زنذگی میکنه خودشو میندازه تو چمدون یکی میره به جایی که نمیدونه و با سختیای زیادی رو برو میشه اگه میخوای ژانر بزرگسال بنویسی میتونی مفاهیم روانشناسی ام باهاش قاطی کنی
Don't regret having a good heart All good things come back and multipy🌱🌙