خانمه میره نجاری میگه براش یه کمد بسازن
کمد حاضر میشه میبره خونه همینکه اتوبوس رد میشه کمد میلرزه صدا میده
خانمه فرداش میره میگه موقع رد شدن اتوبوس صدا میده😐
نجار زیر بار نمیره
این ماجرا تا سه روز تکرار میشه
آخر سر نجار میگه بذار بیام خونتون تو کمد ببینم قضیه چیه؟
نجار تو کمد بوده که شوهره زنه میاد
بهش میگه تو کمد چیکار میکنی؟
نجار میگه وجدانا اگه بگم منتظر اتوبوسم باور میکنی؟