2777
2789

فردا 30 اذره
دیره شاید
شایدم نه
نمیدونم
اما چیزی که میدونم اینه که نمیتونم خوانوادمو عوض کنم
نمیتونمم بمیرم چون خودمو دوس دارم
باید برم از اینجا
باید دانشگاه قبول شم
غم انگیزه که مسله ی من شاید برا خیلیا شوخی به نظر بیاد دغدغم دانشگاه قبول شدنه
اما موضوع اینه که واسه ی زنده موندن و زندگی کردن یا بهتر بگم به دنیا اومدن
باید قبول شم دانشگاه و از اینجا برم

برای من؛ برای کسی که تا آخرین لحظه برای من جنگید:)

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

ی تاپیکم زدم ظاهرا برا کسی جالب نبود فک کنم اینجوری شرو کنم بهتره👩‍🦯
پشت کنکورم اولین سالمه
تا الان فقط با زندگیه مزخرفم تو جنگ بودمو غرق شدم تو زانوی غم بغل گرفتن واسه اینکه نمیشه و نمیتونم
زندگیم بستگی به این کنکور و دانشگاه داره
با افسردگیی که هیچکس حتی ازش خبری نداشتو اصن مهمم نبود برا کسی زندگی کردم و میکنمو باهاش میجنگم
تنها راهمه واسه ادامه دادن
هیچوقت حس نکردم که زندگیی دارم
هیچوقت 

برای من؛ برای کسی که تا آخرین لحظه برای من جنگید:)

رشتم تجربیه
آخرین چیزی که از زمان درس خوندنم یادمه اینه که سال نهم واسه 19 و 75 گریه میکردم
اما من
همون من
به جایی رسیدم که سه سال پشت هم فقط تجدید بودم
فقط بخاطر کاری که نزدیک ترین شخص زندگیم باهام کرد

برای من؛ برای کسی که تا آخرین لحظه برای من جنگید:)

پونزده سالم بود
رویام قبول شدن تو نمونه دولتی بود

چون از تیزهوشان بد گفته بودنو چمیدونم نمیخواستم برم
هیچی غیره درس برام مهم نبود و اصن خبریم نداشتم

میرفتم میومدم و درسمو میخوندم
و همون موقعام درد میکشیدم
اما خیلی کمتر
قبول شدم
به شیرین ترین شکل ممکن
هم تیزهوشان و هم نمونه
و رفتم

برای من؛ برای کسی که تا آخرین لحظه برای من جنگید:)

اما خبر نداشتم
که رویام قراره برام کابوس بشه
فکرشو بکن
کور شدنه ذوقی که براش اونهمه زحمت کشیده بودی
بهتر بگم
کور شدنه اولین ذوقه زندگیت

برای من؛ برای کسی که تا آخرین لحظه برای من جنگید:)

ی اتفاقی افتاد و ی شخص نزدیک تو زندگیم ی کاری کرد که قبل از شروع مدرسه و حتی دیدن همکلاسیای جدید و مدرسه ی جدیدم
دیگه حتی دلم نمیخواست چامو بزارم تو مدرسه
مدرسه ای که ارزوم بود پامو توش بزارم و واسش زحمت کشیده بودم
با وجود همه دردام درس خونده بودمو حالا تنها چیزی که برام مونده بود این بود که همه تو اون مدرسه منو به عنوان جاسوس میشناختن

برای من؛ برای کسی که تا آخرین لحظه برای من جنگید:)

حتی قبل از اینکه بخوام بفهمم چی شده همه ازم متنفر بودن و من حتی روحمم خبر نداشت از هیچی
تو عالم 15 سالگیم زندگیمو متوقف کردم
کتابامو بستم
دیگه درس نمیخوندم
دیگه حتی هیچ کاری نمیکردم
شده بودم ی مرده ی متحرک که نمیدونه داره تاوان چیو پس میده
تاوان کدوم گناه نکرده رو

برای من؛ برای کسی که تا آخرین لحظه برای من جنگید:)

سه سال تموم بیخود و بی جهت از خودم تاوان پس گرفتم
تاوانیو که نمیتونستم از اون شخص بگیرم
از خودم گرفتم
درس نخوندم و نمیدونستم که ی روزی درس میشه تنها راه نجاتم
حالا اما 

برای من؛ برای کسی که تا آخرین لحظه برای من جنگید:)

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز