واسه یمدت پیشه
با یکی از دوستام جایی رفته بودیم درواقع چندسری بود که میرفتیم
بعد مدتی هردومون حس کردیم که رفتار های یکی از ادمای این جمع مشکوکه و انگاری خوشش اومده از یکی از ماها
من واقعیت اون آقا رو هنوزم کامل نمیشناسم که چجوری هست و کاری به اینش ندارم ولی هم خوشتیپ قدبلند بود هم خیلی پولدار
دوستمم نسبت به من هم قد بلند تره هم اندامش بهتره و حتی اصلا آرایش نمیکنه
من کاملا معمولی بخاطر مصرف یسری دارو حتی باد کرده بودم و ورم داشتم اون تایم
رفتارهای اون آقا رو که میدیدم حس میکردم با من یکم متفاوت تر از دوستمه
ولی با خودم میگفتم قطعا نه بخواد یکیو انتخاب کنه اونه بخاطر ظاهرش
فقط دوستم تو برخورد با آدمها بشدت خشکه و یجورایی با اخم همیشه حرف میزنه من برعکس حرف زدنم معمولا با لبخنده و حتی تو برخورد اول ارتباط گرمی میگیرم با آدمها نه با زیاد حرف زدن فقط مودبانه و صمیمی برخورد میکنم
جوری که همه میگن بعد چند کلمه حرف زدن مشخص میشه مهربونی
خلاصه گذشت و یبار این آقا تو حرف زدن جلوی همه بلند دوستمو آبجی خطاب کرد ، هم دوستم هم خودم شوکه شدیم و بعد مدتی پیشنهاد آشنایی رو هم به من داد نه دوستم
حالا بماند که من قبول نکردم و دیگه هم ندیذمش
ولی یادمه تایمی که دوستمو آبجی خطاب کرد به دوستم گفتم این چرا بهت اینطوری گفت و درجواب به من گفت از تو خوشش اومده لابد؟ من گفتم واقعاً؟که گفت اره مقصر خودتی با همه صمیمی برخورد میکنی یا لبخند کلا رو لبته اینم ازت خوشش اومده فکر کرده نخ میدی بهش
من هیچی نگفتم به دوستم ولی واقعیت ناراحت شدم چون هیچوقت بابت برخوردم با آدمها که خشک نیستم هیچکس چنین برداشتی نکرده
شمام فکر میکنید حرف دوستم درسته یا نه؟