چون هیچی نمیدونم خیلی دارم کنجکاوی میکنم
تازه عقد کردیم و سنتی
بدیش اینه اگ ی چیز کوچولوام بفهمم ب ضرر روح روانمه چون همینجوریشم خود خوری دارم و یکوچولو افسردم
چیکارکنم کرم نریزم نسبت ب گذشتش
درحال زندگی کنم
ی دوستی بم گف بدترینشو در نظر،بگیر
وقتی فهمیدی میتونی بری اززندگیش؟گفتم نه
گف پس بیخیال الانو بچسب
چقدر سعی کردم ولی باز،،،،،
کسی هس عین من؟
چیکارکنیم خراب نشه زندگی فعلیمون
بیکاری ؟
وقت آزاد زیاد داری؟
خوب چرا قبل ش نپرسیدی
باید ولکنی فقطم خودت میتونی به خودت کمک کنی
کرم درونتو بکش😕
منم مثل ات بودم چه بسی بیشتر
مخصوصا وقتی فهمیدم دختری رو قرار بود برن خواستگاری که شد زن پسر عمش
ولی اینو بهت خواهرانه میگم سراغ گذشته اش اصلا نرو داغون میکنی خودتو
ب این فک کن ک باغچه هر کیو بیل بزنی ممکنه ی کرم توشپیدا شه. بعدشم ک آیندش مهمه ک پاک و وفادار باشه
ب این فک کن توی گذشتش تو نبودی ... هرکاریم کرده باشه قبل حضور تو توی زندگیشه .
پس لطفا ن کنجکاوی کن ن خود اذاری
ازالانشو ک حضور داری توی زندگیشو بچسب
آخه چرا ب شوهرتون شک دارید. مگه کاری کرده؟ آدم خودش میفهمه ک طرفش کاری میکنه یا نه
حتما شکت یه دلیلی داره اگه دلیل نداره برام عجیبه اینهمه خودخوری
خودتو مشغول کن یه هدفی پیدا کن
