خواهرم نمایشگاه زد بعد ما خواستیم بریم مادرشوهرم تو کوچه ما رو دید همرامون اومد ..
هی تو نمایشگاه به شوهرم میگفت اون پسره خیلی نگاه میکنه ، اون مرده زیر چشمی نگام میکنه
خواهرم فرداش زنگ زد گفت بخدا مادرشوهرت مشکل داره اون حرفا چی بود جلو ماها میزد 🤦
من اینجور مواقع با طرف همسو میشم و حرفاش رو تایید میکنم واااای میسوزه هااااا
مثلا یکی یه بار راهش افتاده بود محل کارمون داشت میگفت وارد شرکتتون شدم دیدم وااای چقدر خانم نشستن همه ترگل ورگل هی میخاست تو روی من تعریف کنه ( خب شرکت خودمونه میشنامشون کیا هستن چجورین فقط خودم علاقه ندارم به کار کردن نمیرم) فهمیدم میخواد حرص منو در بیاره پریدم وسط صحبتش گفتم اصلا یکی از بندهای استخدامی ما خوشگل بودن چیه چندتا سن بالارو ببریم اونجا پرستیژ کارمون رو بیاریم پایین منشیمون خوشگل ترین منشی تو دفترهای اونجاست🤭😄 طرف عییین بت یهو شوک شد وایساد نگام کرد دیگه هیچی نگفت اصلا حرفی ازش نشنیدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
25 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز