خسته شدم بخدا. دیشب دکتر گوارشم برام کلی داروی جدید نوشته. الان حالت تهوع دارم. واقعا نمیدونم چرا. حالم از این زندگی بهم میخوره. فکر کنم اکثر تاپیکامم همینه. تا حالم بد میشه میام تاپیک میزنم و خودمو مشغول نی نی سایت میکنم چون فقط این شکلی حالم خوب میشه.
خواهش میکنم برای پدربزرگم دعا کنید. دیابت زده به چشمش شبکیهش پاره شده. همه جوابش کردن. ۶ خرداد دارم میبرمش شیراز پیش بهترین فلوشیپ شبکیه. التماستون میکنم یه صلوات بفرستید که دکتر بگه با عمل درست میشه. بگید تا منم براتون صلوات بفرستم / پدربزرگمو بردم، بعدش چند جلسه به سرش شوک الکتریکی وارد کردن، گفتن میدان دیدش بهتر شده، سه ماه دیگه دوباره باید بره، همچنان محتاج دعاهاتون هستم / اگه حاجتی داری قرآن به سر بگیر و خدا رو به ۱۴ معصوم قسم بده (مثل شب قدر). اگه دلت شکست و اشک ریختی، مطمئن باش به حاجت دلت میرسی . / بیاید برای رفتههامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلب و خاطرمون نه. سفرشون به سلامت. / یه بار تو یه تاپیکی که استارتر با مرد متاهل ریخته بود رو هم بهش گفتم هرزه و تعلیق شدم؛ باورتون میشه؟