بحثم شما نیستی عزیزم
شما قبول نکنید
ولی من چند سال ساختمونی زندگی کردم که تمام مردها کارگر بودن
چهار صبح می رفتن سر کار تا غروب
بیست تا خانواده تو اون ساختمون بودن با حداقل حقوق
عاشق زندگی بودن
هم خودشون هم خانم هاشون
برای من هم عجیب بود چجوری می رسونن
چون به خاطر ساعت کاری زیاد شغل دوم هم نمی تونستن داشته باشن
ولی فکر کنم اعتماد و عشق خیلی مهم باشه