بابا اون مشسته بود منم نشسته بودم با فاصله نه خیلی کم ن خیلی زیاد بعد نگاش کردم نگام کرد دوباره هی اونم من نگاه میکردم نگاه میکرد یا مثلا میومد از آشپزخونه چیزی ببره بهم ی نگاه ریزی میکرد
بعد من رفتم اتاق با دختر خالم داشتم میخندیم یدفعه اینت از گوشه در دیدم داره نگام میکنه نگاش کردم یجا دیگ رو بعد چند ثانیه نگاه کرد