کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

هیچ کس یادش نمیره ولی رو به جلو باید حرکت کرد و اینکه اگر الان وضعت خوبه فکر نکن 

ی دوره ایی بود که پدر مادرم واسه خودشون لباس نمیخریدن ...و پول اونو صرف کنکور من میکردن ،واقعا بزرگترین فداکاری رو در حقم کردن نمیدونم چطور قدر دان زحماتشون باشم🥲

واقعا 

کامنتا رو که خوندم اولین و مهم ترین دلیل فقر، فقر فرهنگیه

ای بابا ،والا من اینوش نیدمازشون جواب منفی دادم خیلی بی احترامیه

الان وضع مخودمون نه

اما وضع خانوادم خوب شده

نه شهربودیم

برای خواهرت متاسفم

من خودم یه خواهره متاهلم و یه خواهر کوچیکتر از خودم دارم وقتی بامن میاد بیرون اصلا نمی‌ذارم دست به جیب نمیکنه اصلااا به زور و اصرارهم که شده من وسیله هاشو حساب میکنم

بعد اونوقت خواهر تو....

نداشتیم واقعا

خدا هوا دارزندگی تون باشه انشاالله

الان خاطرات بقیه رو میخونم و حس میکنم خدایا شکرت نداری های من در حد وحشتناکی نبوده ولی چرا الان افسرده و ناتوانم

خدا به پدر من بعد من واقعا برکت داد اینو بارها گفت میدونی کرذ چون پدر با نداشتن چشم پا درد عین مرد 7صبح تا 12شب کار می‌کرد خدا به همچین ادمایی روزی میده من الان براش همه کار کردم هرچی بخواد در توانم باشه میگیرم براش از خونه تا.. بااینکه نه قد شما اما ماهم ضعیف بودیم یکم

الهی شکر ک الان خوبین 

اون روزا بره دیگه برنگرده

الهی ..خدا نسازه براشون وقتی کسی باباش نداره راحتر کنار میاد تا اینکه داشته باشه و بهت ظلم کنن اینجوری با حسرت بگذره ... ادم یه چیزایی تو دلش میمونه که تو این سن دیگه بهش لذت نمیده من الان یه عالمه مداد رنگی هم داشته باشم اصلا برام مهم نیس عزیزدلم انشالله انقدر از نظر مالی پیشرفت کنی که نیازی به اونا نداشته باشی عاقبت به خیر شی عزیزدلم

خودم نه شکر خدا ولی بابام خیلی سختی کشید🥲

تعریف میکرد ۶ ساله بود میرفت کنار خیابون کفش مردمو تمیز میکرد پول خیلی ناچیزی میگرفت   یه بار هم تعریف میکرد یه مردی که بهش میخورد پولدار باشه بعد که بابام کفششو تمیز کرد پولشو نداد بابام گفت پول منو بدید برداشته بابامو که کوچیک بوده کتک زده دستش شکسته😭🥺  

ده ساله که میشه میره تو زمین کار میکنه تو گرمای تابستون میگفت اونورا یه زمین فوتبال بود من وقت استراحت دوست داشتم باهاشون بازی کنم ولی اون پسرا محلم نمیدادن میگفتن بو میدی نزدیک ما نیا

پدر بزرگم ادم بدردنخور و معتادی بود ۷ تا بچه بودن یکی از یکی بدبخت تر.   دوتا از عمه هامو سر مواد فروخت به دوتا الدنگ تر از خودش ولی انگار اون دوتا زود مردن عمه هامم دیگه ازدواج نکردن

ولی عموهام و بابام شراکتی کار کردن وضعشونو سامان دادن و بعد هر کس جدا شد و برای خودش کار کرد.    شکر خدا وضع زندگیامون خوبه محتاج نیستیم 

مادربزرگم و عمه هامم رو  پدر و عموهام ساپورت مالی میکنن  پدربزرگمم تازگیا فوت کرده اونم تا آخر عمرش مادربزرگ بیچارمو زجر داد کتک زد فکر کنید پیرزن ۷۰ و خورده ای ساله رو میزد🥺 الان با مرگش این زن یکم داره نفس میکشه 

مادربزرگم اومده خونه پدریم به مامانم میگه گلین جان[ به ترکی یعنی عروس] بیا بریم بازار میخوام دامن پرچین و گلدار بخرم.    اخ مردم براش تا این سن بابابزرگم براش خرید نمیکرد مامانم میگه عین بچه ها ذوق داشت کل بازارو گشتیم چند دست لباس گرفتیم‌ انقدر شادی کرد که حد نداشت😭🥺🥺

ما اون تایم وضعمون بد بود 😭😭😭سال 83 بود ماه هزارتومان به منو خواهرم پول خوراکی میدادن کلوچه اون زمان پنجاه تومن بود ولی من جمع میکردم برای خودم یه چیزی آخرش میخریدم 

از بس تعلیق شدم من از

 ۹۳تو نی نی سایت هستم