دارم کامنتا رو میخونم حسرت میخورم شماها دردتون لباس بود من اینقدر دردام بزرگ بود که حتی دلمنمیخواد ...
راست میگی عزیزم من بااینکه فقیز بودیم ولی پدرو مادر خوبی داشتیم پدرم خیلی زحمت میکشید تا ما آرامش داشته یاشیم ولی بیشتر ازاون درتوانش تبودولی واقعا عاشقمون بود
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
میگن از تو حرکت از خدا برکت ، پدرمم دقیقا همین طرر فکرو داشت که بچه روزی میاره و بارها میگفت جوری که من حس عذاب وجدان میکشتم که بی برکتم و پاقدمم خوب نیست
اخه کسی که بیکاره و شغلی نداره چطور خدا بهش برکت بده؟
اسپویل فقط پدرم که چند سال پیش گفت تو هیچ گوهی نمیشی ممنون پدرجان (:
از گشنگی بود هیچ بچه ای اینکارو نمیکرد همون موقع کلاس اول مدادرنگی نداشتم معلم به بغل دستیم میگفت به ...
من پوست موز از جلو خونه همسایه آوردم انداختم پبش خونه خودمون ک بگم باکلاسیم موزدمیخوربم ،ی بارم برااولین بار ی میوه دزدیدم از جلو ی مغازع شش سالم بود میوه از دستم افتاد از ترس بردم پسش دادم مرده دلش سوخت بهم داد ش
حرف هم بزنم دربارش چیزی تغییر نمیکنه ،رواتپزشکمم پیشنهاد داد پیش روانشناس برم قبول نکردم
منم به شدت نیاز به روانشناس دارم ولی بنا به یه سری شرایط نمی تونم برم
الآنم خودمو با کار سرگرم می کنم، وگرنه یاد گذشته چنان دلمو می سوزونه... حالا بحث مالی و رسیدن به سر و وضع به کنار، دلم برای خودم می سوزه.... یه دختر ریزه میزه بودم که سر احمقانه ترین چیزا، یه میله آهنی سنگین رو می گرفت و تنم رو می زد... با دستای بزرگش صورتم رو کتک می زد... این وضع تا چند روز قبل عروسی ادامه داشت... من مجبور شدم ازدواج کنم... یه ازدواج کردم که از زندگی جهنمی خونه پدر هم کوفتی تره...