2777
2789
عنوان

کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

| مشاهده متن کامل بحث + 265221 بازدید | 2555 پست

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

ای بابا ول کن.منم از هشت سلگی یتیم شدیم.۵ تا بچه قد و نیم قد.عموم از تو زندان می‌گفت فقط دعا کنید نی ...

عالیع اینکه حسرت گذشته رو نمیخوری ادم خودساخته ای هستی اینکه کار میکنی یعنی بقیه رو مقصر رو نمیدونی افرین بهت باز دمت گرم ب مامانت هم میرسی ارزوی بهترینهارو برات دارم ❤️

من تو خونواده پولدار بودم بابام دهه هفتاد بود میرفت امریکا اون زمان که کمتر کسی خارج میرفت خونه داشتیم محل عیان نشین تمااام فامیل حسرت میخوردن ولی بابام دنبال زن بازی بود و برای ما خرج نمیکرد خیلی وقتا گوشت نمیخوردیم من کمبود وزن داشتم پولاشو خرج خودش و زن ها میکرد تا اینکه مال اموالش از دست داد الان وضعمون متوسط رو به پایینه.... 

عشق الهی از طریق من تجلی میکند و همه ی آنچه که برای خوشبختی و تکمیل زندگیم لازم است؛  هم اکنون به سوی من می کشاند. 

استارتر از اون موقع داشتم میخوندم و اومدم بگم منم عین تو و شاید بدتر از توو بودم و همسرمم عین همسرت هرچیزیو ک میخره میگه خونه بابات چی داشتی 

ما ۳ خاهر بودیم جهیزیه افتضاح بخصوص منو بشقابام معلوم نبود از کی بود چند رنگ اونم جلو فامیل شوهر ک با ترحم نگاه میکردن خدااا الان ک میگم میخام اتیش بگیرم چرخ خیاطی زنگ زده و......

من به پدر مادرم گفتم هیچ وقت نمیبخشمتون وقتی دنیامون اوردین باید همه چیو ب جون میخریدین پدرم سرکار رفتن اندازه خرج خراکمون بود البته دامداری اینا داشت میتونس بهترین فراهم کنه ولی خسیس هم بود ولی همسرم الان هرچی بخام میخره ولی حس ناکافی بودن دارم از گذشته از تازه عروسایی ک همه چی دارن و یجوری باهام رفتار میشه ک ینی نداشتی همه بدم میاد ن برا وسایلاشون برا خانواده هایی ک اینقد بفکرشونن


این بدتره که 💔

بله‌ برا ماهم همین بود خیلی پولدار خیلی خیلی هم خسیس  آرزوی اینک خونه پدری یکبار لباس یا کیف و کفش نو یا حتی فرش و اینام نمی‌گرفت نداشتیم الانم ک شوهر کردیم وضعیت خونه پدری هیچ تغییری نکرده باعث شده شوهر با شدت پولداری دقیقا کارایی رو رو من انجام بده ک پدر کرد و مث اون هرگز ن پول بده ن چیزی بخره ن حتی خرج بده و تازه هی سرکوفت هم بزنه کلا توسری خور شوهر شدم احساس میکنم فقط منو برای چیزای جنسی میخواد و انگار فقط برده و برده و نوکر و کلفت و حمالشم همین

.

عزیزم من شصت پام همیشه از کفشم بیرون بود مدرسه یبتر میخاست کفش بدن بهم سایزم نبودبرنجو روغن هم مدرسه ...

منم مانتوم و پشت و رو کردم،از چمدون پاره ک گوشه حیاط بود برای خودم کیف دوختم،دکمه های مانتوی خواهرم هر کدومشون یه رنگ بود،کیفش با داداشم مشترک بود صبح خواهرم میبرد بعد ظهر داداشم،هر سال زمستون مدرسه بهمون چکمه و لباس گرمکن میداد دمه عید هم کارت خرید لباس میداد،تو مدرسه همیشه از گشنگی دل درد داشتم،یه سال برام کفش خریدن از ترس اینکه پاره نشه یه مسیرهایی پابرهنه میرفتم😂بازم بگم یا بسه😄

به قیمت سفید شدن موهایم تمام شد،،،ولی آموختم که ناله ام سکوت باشد،گریه ام لبخند و تنها همدمم ،خداااا،،

هر کی بفکر خودش بود از پدر خونواده ک سرکار نمیرفت سرماه ک میشد میدونست حقوق گرفتم پول لاستیک ماشینش من باید میدادم تا اونجایی ک برادر بزرگم پول لباس عیدش با حقوق من میگرفت و من همیشه با کفش پاره میرقتم سرکار با شلوار پاره

.......

خاله من همش لباس کهنه بچه هاشو میداد به ما 

بابام کار داشت ولی تنبل بود رفیق باز بود تریاکی بود بخور نمیر میداد همیشه پول نداشتیم لباس سالی یبار بزور میخریدیم فامیلای مامانم مسخره مبکردن ما رو

هر کی بفکر خودش بود از پدر خونواده ک سرکار نمیرفت سرماه ک میشد میدونست حقوق گرفتم پول لاستیک ماشینش ...

اگه ی روزم نپیرفتم سرکار مامانم دعوا و داد و بیداد راه مینداخت ک چرا سرکار نمیری تو بدبختی تو بی عرضه ایی 

و گه زدن تو زندگی من و ن دانشگاهی ن کلاسی از ۱۹ تا ۲۴ سالگی خرجشون دادم دیگه بعدش نامزد گردم و نرفتم سرکار 

.......

من تو مدرسه غصه ی بقیه دخترارو میخوردم 

کفش خوب . لباس زمستونی خوب . کیف خوب . خورد و خوراک خوب . اما من بابام ب زور ۵ یا ۱۰ تومن میداد 😔😔😔

 ما حتی کولر درست و حسابی هم نداشتیم تابستونا از گرما میمیردیم 😔😔😔


اما الان خداروشکر شوهرم وضعش خیلی خوبه کمبودی ندارم 

از همه لحاظ تامین میکنه 


ولی دلم برا مامانم و خواهرام میسوزه ... 😔😔😔

این تاپیک با خوندن هر کامنتش حس کرد یه وزنه ی ۱۰۰ کیلویی به روی سینه ام اضافه میشه و حتی توان نفس کشیدن را ازم گرفت

حتی بهترین مرد دنیا هم باشه بازم ناخواگاه شرایط قبل ازدواج و خونه ی پدری را به روی ادم میاره 

اسی میدونم از همه لحاظ تحت فشاری 

خواستم به عنوان پیشنهاد بگم ، اگر میتونی حتی شده یه  شغل پاره وقت و یا حتی توی را امتحان کن 

سرکار رفتن خیلی به ادم اعتماد به نفس میده 

و هم اینکه درامد داشته باشی ،میتونی چیزهایی که میخوای را بخری بدون نگرانی  و یا تراپی بری  و...

و حتی ممکنه روی منت گذاشتن شوهرت هم تاثیر بزاره و بهترش کنه ، یه مدت کوتاهیاگر تاحالا شاغل نبودی بنظرم کار کن و اگر خوشت نیومد به بهانه بارداری در بیا ❤️😘🥲

بله‌ برا ماهم همین بود خیلی پولدار خیلی خیلی هم خسیس آرزوی اینک خونه پدری یکبار لباس یا کیف و کفش ن ...

نمیدونم چقدر کارم درسته یا ن .....قراره برم تو یک شهر دیگ کار کنم ک یکساعت فاصله داره فقط از یک چیزی میترسم البته پشیمون شدم الانی ک دارم مینویسم یک زن و شوهری از هم جدا شدن سه تا بچه دست پدره هس مادره ۵ ساله ک طلاق رسمی گرفته و من برای کارای خونش قراره از امروز برم ولی با اینک مرده اون ساعتی ک خونشونم بچه هاش دوتاش خونه ان همیشه ولی بازم میترسم همش استرس گرفتم نکنه یوقتی ب من ت.ج.ا.و.ز کنه بی آبروم کنه با اینک اون ساعات کاری پدره اصلا خونه نیس و ب گفته خودش اصلا حتی اتفاقی ممکن نیس ببینمش فقط امروز ک برای صحبت کردن و استخدام  میرم برا همین بی خیالش شدم داره همش زنگ میزنه جوابشو نمیدم الان در حال تماسه

.

اگه ی روزم نپیرفتم سرکار مامانم دعوا و داد و بیداد راه مینداخت ک چرا سرکار نمیری تو بدبختی تو بی عرض ...

بعد نامزدیمم برادرم باهام دعوا میکرد ک چرا نمیری سرکار کرایه خونشون بدی ولی دیگه نرقتم

.......
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز