مامانم رفت سرطان از پا دراورد

با کی زندگی کردی خیلی کوچیک بودی بابات ازدواج کرده ?

وای...😭😭😭😭😭انشالله من زودتر از مادرم بمیرم بچه هامم بالاخره یکی بزرگ‌میکنه😭😭😭😭😭

دختر عمم پارسال مرداد مامانش که عمم باشه فوت کرد بعد از سه ماه داداشش فوت کرد روز سالگرد مامانش باباش فوت کرد ،تو یازده ماه سه نفره از دست داد ،معلومه که زندگیش جهنم شده بود اما به زندگی برگشته ،استوریایی که میذاره نشون میده هنوز عذاب میکشه اما بازم داره قوی ادامه میده و لباس و مسافرت و زندگی ،نمیگم درکت میکنم چون فقط خودت می‌دونی داری چه غمی تحمل می‌کنی ،اما ته زندگی همه همینه 

سرطان چی داشت چرا شیمی درمانی نکردین ؟ 

من یکبار خدا رو شکر کردم بابت مرگ مادرم

من دقیقا چند وقت بعد فوت مادرم یک‌پسر جوان فوت شد

من مرگ مادرش رو به چشم دیدم من دیدم وقتی پسر رو میکردن تو قبر انگار مادر هم میکردن 

من می دیدم با چشم و همونجا خدا رو شکر کرد مادرم زودتر رفت خداروشکر من کسی هستم که باید درد دوری رو بکشه نه مادرم

اگر مادرم اولاد از دست میداد میمرد مطئنم یکروز هم دوام نمیورد مطمئنم روزگارش سیاه میشد

مثل مادر مادرم که ۳۰ ساله بعد مرگ پسرش رخت عزا از تنش در نیورده اینم از مادرم که رفت و داغی رو دلش گذاشت که هیچ چیز تسکینش نمیده هیچ چیز

اتفاقا با این کارت موجب عذابش میشی پس از خدا صبر بخواه و مطمن باش خاک سرده 

خدا بیامرزه.منم داشتم ولی خدا رو شکر عقب نشینی کرد این بیماری

نگو اینجوری ایشالله اینقدر عمر خودتو مادرت طولانی باشه الان مادر پدر من ۱۰۰ سالش شده 😔😔

عزیزم تعریف کردم

@لوناشید    

نمیدونی چه حالی داد اون بوس هنوز بعد چند سال اینقدر دوست دارم بیاد و بغلم کنه همون بوس رو دوباره بکنه.چقدر تو خواباش بغلم میکرد نوازشم میکرد .من حتی هشت ماهه سر خاکش هم نرفتم هر وقت شوهرم میگه بریم داد میزنم ولم کن یادآوری نکن .قبلنا هر روز سر خاک بودم.دارم خودمو گول میزنم با اینکار چون هر وقت میرم حالم تا چند وقت خرابه وقتی عکس و سنگ رو میبینم دیوونه میشم.بر عکس من خواهرم و برادرم میرن آروم میشم .نمی‌دونم چرا من اینطوریم

اره عزیزم ادم وقتی مشکلی داره وقتی داغداره نسبت بخدا سرد میشه میگه چرااین مشکلات فقط سرراه من گذاشته نمیدونه کل جهان هستی بااین نبودن ها یهویی رفتن ها این درد وکشیدن تجربه کردن انشالله که اسی پیامهامون بخونه قلبش تسکین پیداکنه 

من یکچیزی‌بگم؟

باورت‌میشه من به خاکش حسی‌ندارم

احساس میکنم اصلا اونجا نیست اصلا حسی ندارم‌ اونجا‌برام‌ خاکه فقط خاک برام‌یک‌تخته سنگه‌ اون قبر

ولی خونه بچگی‌مادرم

مادرِ مادرم 

خونه خودمون

جایی که همیشه میخوابید اینها بوی مادرم رو میدن وقتی کنار اینها هستم وقتی خاطراتش به یادم میان حس میکنم اینجاست احساس میکنم میشنوه می بینه حرفام رو احساس میکنم‌قبرش چیزی جز خاک‌نیست جز‌جسمی که خیلی وقت پیش ترک کرده

اره عزیزم دقیقا همینه چندشب پیش پسرهمسایمون ۱۴سالشه باموتور تصادف میکنه میره توکما مادرش غش میکنه جنازه میبرنش بیمارستان هرروز پیگیر حالش میشم میگن مادره خیلی حالش وخیمه پسره هم هنوز توکماست

من‌ تو شهر غریبم تنهام....هر لحظه و هر ثانیه میترسم به یکی از اعضای خانوادم چیزی بشه و من تو تنهایی اینجا بمیرم تا برسم شهر خودم😭😭😭😭😭خدایا اون‌روزا رو برای من نیار.....ممنونم عزیزم انشالله.