من به پسر سه سالونیمه دارم و تهرانم
شرایط زندگیم تقریبا شبیهته و همسرمم عصبی و دیکتاطوره
تجربه ی من بهت
من راه نرفته ی تورو رفتم و خیلی تجربه دارم
راهی که تو نرفتی و علمشو نداری
سالها بود با شوهرم دعوا داشتم ازارم میداد فحش و تحقیر حتی کتک بود و من میرفتم قهر و بعد پشیمون میشدم
جون واقعیت جامعه این هست که طلاق هزار درصد عواقب داره تا نری و تجربه نکنی حس نخواهی کرد
اینجا تشویقت به طلاق میکنن و توی منجلاب میفتی
اگه خودتو بچتو دوس داری نجات بده خودتو قبل اینکه دیر بشه وراه برگشت نداری
فکر طلاق بنداز دور
راهت زندگیه
بشین فک کن چطوری بعد این همه سال زندگی همسرت کمتر میتونه بهت اسیب بزنه
تایمی که خونه نیست به غذای روحت بپرداز
غذای روح مناجات و نمازه ببییییبن این حرفی که من میزنم نماز من خودم اصلا مذهبی نیستم اتفاقا خیلییی امروزی هستم و حتی با ناخن کاشت نماز میخونم و قران ومناجات
این شصت درصد تو زندگیت ارومت میکنه
چهل درصد باقی مانده رو مانور بده رو بچه و خودت اصلا به این فک نکن همسرت تغییر میکنه چون ناکام میشی ولی چیکار باید کردکه کمتر اسیبش تورواز پادراره بخاطر خودت اول و دوم بچت قوی باش ورزش کن دووم بیار
من بار اخر که قهر کردم درس برام شد که ای دختر یا تو خونه ی شوهرت کنار بچت به رسد و تکامل میرسی و زندگی میکنی با اون بیرون و طلاق هزار مشکل دیگه در مسیرت قرار میگیره و نوعش فرق میکنه خدا خدا خیلی تو زندکیت تاثیر گذاره این تجربه ی منه که اگه گوش بدی میتونی زندگی خودتو بچه رونجات بدی