2777
2789
خوبه پس خجالت نکش اگه سختگیر نیستن اوکیه

فکر حتی ۱بار میخواستم داییمو صدا کنم که اسم رلمو گفتم یعنی ریدم به خودم

هیچگاه چشمانت را برای کسی مفهوم نگاهت را نمی فهمد گریان نکن.

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن زیره "رژیم فستینگ "گرفته

عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم رژیم فستینگ بگیرم. سریع دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف خوب هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

😂😂 دبیرستان بودم دهم خواهرم دوازدهم.عقد خواهر دوستش بود و بعد از تعطیلی مدرسه میخواست بره.شیف صبح ...

راهنمایی بودم همیشه نقش مادر بزرگ جمع داشتم.الانم همونم.هر مراسمی من کارای اصلی رو بر عهده دارم.خود جوش.خلاصه.یکی از خانواده همکلاسی ام فوت شده بود.کل کلاس با هماهنگی مدرسه رفتیم خونه دوستم.اون موقع همه چادری بودن.و زمستون بود.رسیدیم و اونا هم تدارک دیده بودن.یکی یکی تسلیت گفتیم و رفتیم نشستیم.منم تو جمع گفتم خدا بیامرزه و غم آخرت باشه و ...یهو دیدم انگشت شصتم کامل از جوراب بیرونه.اصلا نتونستم خودمو کنترل کنم.پامو جمع کردم و چادر رو صورتم کشیدم صدای بلند خندیدم .همه زدن زیر گریه و گفتن فلانی خیییلی دلسوزه😀

ی سوتی از دوستم دوران نامزدیش 

من و دوستم کلا خیلی مثبت بودیم هیچی بلد نبودیم 

یهو دوستم نامزد میکنه بعد مدتی که رابطش با نامزدش خیلی عاشقانه میشه نامزدش بهش میگه بزار یبار ببوسمت دوستمم خیلی جدی میگفت نه ما عقد نیستیم بلاخره بعد ی هفته نامزده اصرار کرده میگه حداقل دستتو ببوسم بعد دوستمم قبول میکنه بعد نامزدش میگه وقتی اومدم خونتون موقع بدرقه باهام بیا تا تنها شدیم ببوسم خلاصه دوستم رفت ی دستکش پوشید به ی دستش و رفت بدرقش کرد میگه نامزدم وقتی دستمو با دستکش بهش دادم ببوسه اول ی نگاه عمیق بهم کرد بعدم بخاطر اینکه ناراحتم نکنه زود بوسید و رفت

ی سوتی از دوستم دوران نامزدیش من و دوستم کلا خیلی مثبت بودیم هیچی بلد نبودیم یهو دوستم نامزد میکنه ب ...

وااای🙈🤣🤣🤣🤣

چقد خندیدمممم 

بیچاره نامزدش چه حالی شده😂😂

🖤🖤

چی بگماز کجا بگم خواهر😭😭امروز تو دانشگاه پاشنه کفشم شکستآبرو نموند برام😂😂😭😭

مهم نباشه برات.مکه خودت خواستی.همین مورد چند بار برای خودم پیش اومد.تازه ازدواج کرده بودم.اون موقع همش پاشنه بلند میپوشیدم.با آقامون خیابون راه میرفتیم.ماشین نداشتیم.یهو پاشنه گفتم جدا شد.و با خون سردی برداشتم و کلی راه رفتم.جوری که پاشنه ام به زمین نرسه.تا رسیدیم مغازه کفش فروشی.تا چند وقت آقامون تعریف میکرد میگفت تو چطور راه میرفتی که کسی متوجه نشه


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

مکث کوتاه

11aye | 14 ساعت پیش