اسم خاله من و دوست صمیمی مادرم سمیرا هست
یک روز دوست مامانم زنگ زده بود بابام فک کرده بود خاله امه
چون چند دقیقه قبلش با خاله ام حرف زده بود مامانم
بابا گوشی رو برداشته بود گفته بودی چی میگی سمیرا
مگه ۲ دقیقه پیش با خواهرت حرف نمیزدی چی میخوای
بعد فهمید چیشده بدو بدو بدو گوشی رو داد به مامانم