بدتریییین سوتی ک دادی چی بوده😂😂

چه رفیقای باحالی 🤣🤣

دخترم کلاس اول بودداشت کتاب میخوندمنم داشتم نمازمیخوندم به هویج رسیدخونه هوویج،هوج،همه جوره کسره وضمه وفتحه برای هویج گذاشت یدفعه گفت آهان هویج منومیگی سرنمازبریدم ازخنده

دوهفته پیش خونه بابام اینا بودیم بچم رفت دست به تلوزیونشون بزنه رفتم بگیرمش نزارم دست بزنه یهو یه باد کوچیکی در رفت فقطم بابام اونجا بود و داداشم.😅😅😅

نمیدونم چرا شد لنتی. خودمو زدم به اون راه کلا😂😂😂😂

یه بار با خواهرم رفته بودیم بازار

 یه مغازه طلا فروش بود 

خواهرم گفت برو بپرس اون دستنبد چنده

منم گفتم من نمیتونم خودت برو 

خلاصه هعی من بگو اون بگو

 فروشنده داشت پشت شیشه بهمون میخندید صدامون کاملا میرفت🤣🤣

خواهرم برگشت گفت ابرومون بردی اخرشم خودش رفت

بجای کد پستی گفتم پد کستی😑 جلو بابام💔

بدترین و فجیع ترین این بود که فرم داده بودن پرکنیم واسه بیمه مشخصاتمونو باید مینوشتیم  

منو همکارام اقا و خانم جمع شده بودیم دورمیز داشتیم مینوشتیم

من داشتم فرممو از روی فرم همکار اقام مینوشتم انگاز اسم و فامیله 🤣🤣🤣

جنسیت اون زده بود مذکر 

منم زدم مذکر متوجه نشدم 

بعدش همکارم دیده میگه تو تمیدونی جنسیت چیه 🤣

همکار دیگم میگف بیچاره شوهرت شب اول دلشو خوش کرده بوده بعدش ضد حال خورده 

بهم میگفتن شیفامونو باتو نمیزاریم تو خطرناکی 

تایک ماه همع اقا صدام میزدن 🤣🤣

اوایل عقدم رفته بودیم مشهد پدرشوهرم بهم زنگ زد زیارت قبول بگه من هم پشت گوشی بهش گفتم زیارت شما هم قبول باشه یادش بخیر از خنده منفجر شده بودیم

واااااااای 

ببین من تو اتاق بودم میخاستم به خاهرم بگم بگیره 

بعد صدامو نمیشنید یهو خونه تو سکوت کامللل بعد منم داد زدم پد کستی بگیر تا نیم ساعت از اتاق نرفتم بیرون🤣

با ۳۰ سال سن رفتم فرم پر کنم نوشته بود تابعیت نمی‌دونستم چی بنویسم مجبور شدم از مسولمون بپرسم گفت خارجی که نیستی بزن ایرانی 

ی بارم به جای اینکه بگم سس سفید گفتم ک.... سفید 

حیب از رو تو ساختن🤣

خیلی جدی ب دختر عمم گفتم صحبتم شسخیه

شخصی😐

وای پارسال رفتم کافی‌نت کارت ورود به جلسه مو بگیرم بعد پرینت گرفتم میخاستم برام پرس کنه پسره پرینت گرفت داد دستم گفتم نهههه پرینت بگیر با قیافه اینجوری گفت😐 باشه الان پرس میکنم🤣🤣🤣

ی بارم رفتم مغازه میخاستم بگم ۲ کیلو آرد میخام گفتم ۲ تومن آرد میخام

یکی دوهفته پیش پسرم دست پسر عموش مار پلاستیکی دیده بود خیلی گریه کرد منم هواسشو پرت کردم گفتم بریم مغازه برات بخرم مغازه براش خوراکی اینا خریدم یهو دیدم بهونه میگیره ب فروشنده ک چن تا از دوستاشم اونجا بودن خیلی بلند گفتم اقا مار دارید😐

همه هم نگای هم کردن وریز ریز میخندیدن