سلام دخترا۴سال با شوهرم دوست بودم ۲سال ازدواج کردم از همون دوران دوستی همسرم منو با دوستاش آشنا کرد که همشون دوست دختر داشتن وضعیت مشابه مال ما همسرم شرایطش از همشون بهتر بود کار دولتی و مغازه ماشین خوب ولی اونا نه جالب نبود وضعیتشون ما ارتباطمون شروع شد باهم دست جمعی میرفتیم بیرون ۶نفر بودیم سه تا آقا و سه تا خانوم ارتباطمون خوب بود تا اینک سه تامون تو فاصله کمی از هم ازدواج کردیم و این ارتباط همچنان ادامه داشت من گاهی متوجه حسادت اونا میشدم پمیگم من خیلی خاصم اما هم خانواده بهتر و چهره بهتری دارم هم تحصیل کردم این اواخر ازشون ی چیزایی میبینم که کلافم کرده تیکه کنایه یا مثلا چهارنفری میرن بیرون ب ما نمیگن میریم بیرون دوتا خانوما پیش هم میشینن و خیلی صمیمی شدن با من هم خوبن ولی نه آنچنان ولی ارتباط همسرم با دوستاش خیلی قویه اوناهم ب شدت با معرفتن و همه کاری برای شوهرم میکنن مثل برادر ارتباط ۱۶ساله دارن باهم ولی رفتارهای خانوماشون این اواخر کلافم کرده دلم میخواد ارتباط قطع کنم اینک انقد باهم اوکی ان با من نه حس غریبی بهم دست میده از ی طرف حس عذاب وجدان برای جدا کردن همسرم از رفیق های چند ساله مثل برادر شما نظرتون چیه