من باشم همون موقع جمع میکنم میرم خونه مامانم به شوهرم زنگ میزنم مامان مریضت خونس اومده به ما هم فیض بده خودت برو فیض ببر چند بار اینطوری کنی شاید اثر کنه.
واسه منم همینه ولی من از رو نمیرم الانم بخاطر این کارش روز مادر نمیرم امشب به همسر گفتم فردا برو کادوتو بده تا بچه هاش نریختن سرش هرکی ی مریضی بهش نداده
دو هفته پیش رفتم خونه خواهرشوهر دیدم دخترش ی سرفه کرد گفتم سرماخوردی گفت اره خواهرشوهر و صدا کردم گفتم چرا نگفتی نیام دخترت مریضه بخدا خوشحال میشدم گفت ن خوب شده گفتم ناقل که هست توقع نداشت برخورد کنم با اکراه موندم و به پسرم گفتم نزدیک نشو و به دخترشم جلو مادرش میگفتم نزدیک نشو اخرم دختره رفت خوابید اینو مثال زدم باید پررو باشی صدبارم که شده باید تکرار کنی