بذار یه ماجرایی بهت بگم. جاری من عین توبود. عقد طولانی. اینم برادر شوهرم رو محل نمی داد. هر چی میگفتم بیا بریم بیرون، یا جایی دست میزد بهش این نمیذاشت زیاد. مدام میپیچوند و نمیرفت. هر چی من و جاری دیگمون میگفتیم نکن. ما توی عقد کامل رابطه داشتیم. اینا طبعشون گرمه، دست خودشون نیست. ما رو مسخره می کرد. بماند
مرحله ی اول برادر شوهرم افسردگی گرفت
مرحله بعد سیگاری و بعد هم تریاکی شد
دم دمای عروسیشون هم خیانت مداوم
خانم روز بعد عروسی اومد گفت این وحشیه. هنوز آدم نشده. دیشب نذاشتم بیاد سمتم. بلد نیست. ما دیگه بهش چیزی نگفتیم. الان شاید ماهی یه بار رابطه داشته باشند. مشاور به جاریم گفته بود مقصر مستقیم و تنها مقصر اعتیاد و خیانتش خودتی. ما به همه توصیه می کنیم بعد از شش ماه رابطه کامل باشن
اسی باور می کنی من دوماه بعد عقد رابطه کامل داشتیم؟دلم نمیومد نذارم. چهار سال عقد بودیم. نه حامله شدیم نه مشکلی داشتین. چهار سال عقد و رابطه هر شب
الان سالها میگذره . رابطه ی من و جاریم با شوهرامون همچنان مثل روز اول عقد. ولی جاری آخری زندگیش داغون. یادم میاد چه بلاهایی سر این مرد بدبخت می آورد گریم میگیره. یکماه ماه رمضون نمیذاشت دست بهش بزنه. من پر رو توی عقد جلوی خانوادم میرفتم حموم. هر چی مامانم من رو تهدید می کرد که محل نده، میگفتم شوهرمه. مربوط به خودمه. حالا اینم بگم که من بسیار سرررررد. گفتم که بدونی خودم بی علاقه بودم. ولی یکبار اذیتش نکردم. الان بعد بیست سال و تمام سختیهام، میگه آغوش تو تنها جای امن دنیا هست برام
من یه قیافه یرمعمولی
جاریم هم بسیار زیبا ولی یه زندگی متلاشی