یکی از برادرشوهر ام خانمش و مادرشوهرم میخوان برن سفر زیارتی
به ما هم پیشنهاد دادن بریم
منم خیلی خیلی دلم میخواد برم ولی شوهرم الکی میگه من نمیام کلا مسافرت دوست نداره
بنطرتون زشته من تنها برم با اونا
شوهرم اهل مسافرت نیست ولی من عاشق مسافرتم
هی میگه من نمیام نمیام منم گفتم باشه گس من میرم باهاشون
بعد میگه اونا تعارف کردن اینا میگم اگه میخواستن ما نریم اصلا پیشنهاد نمیدادن مثل قبل ک خودشون گفتن میخوایم بریم ورفتن