ببین...اینو وقتی بگو که پیر شدی..یا حداقل سن مامانت.و برمیگشتی نگاه میکردی به همه زیر بچه عوض کردنها که تبدیل شد به اینکه همون بچه ها پرتت متن بیرون.یا نگاه میکنی به همه وقتهایی که فلان لباس رو خواستی و نخرید و گفتی بزار شوهرم وام داره و...و با همون وامها و ...بود کم کم شوهرت خونه و ماشین و باغ و..خرید و بعد بچه ها گفتند حق ندارد اندازه یه سقف بالاسرت آخر عمری ازشون استفاده کنی و بخوای بری زیر منت بقیه واسه جای خواب...
نگو.ولش...به من چه.خیلی عصبانی هستی.گفتن من فایده ندارد...ولی به این فکر کن بچه ت چند سال بعد بگه مامانم یه آدم ساده بود ...فقط بابام باعث شد زندگی مون جمع شه...