2777
2789

سلام دوستان 

ی چیزایی هست یادم افتاده دلم خواست بگم اینجا 

من ۲۰سالم بود نامزد کردم ازدواجم سنتی بود خیلی شناخت پیدا نکردم رو همسرم و…یادم ک میفته روز پایتختی مامانم ب شوهرم گفت این لباسی که پوشیدی خیلی بهت میاد و خوشگل شدی شوهرم مثل ماست فقط نگاه کرد هیچی نگفت ی بار خونشون بودیم مامانم زنگ زده بود ک حال شوهرمو بپرسه گوشی رو دادم ب شوهرم یهو مامانش گفت ماشینشونو بپرس حس کردم چقد شوهرم از ما دوره ارتباطش ضعیفه ک مادره داره بهش میگه بپرس شوهرم زن ک میدید خصوصا مثلا فامیل منو مامانمو خجالت میکشید اصلا سلام علیک تشکر بلد نبود خوش و بش کردن بلد نبود اینا ب منزله فحش بود ما خیلی بدمون میومد ک ما چرا انتخاب کردیم اینارو مامانمینا خیلی براشون سخت گذشت خودمم ب همچنین دوتا دیگه داداش داره ولی اصلا اینطور نیستن تو نامزدی هم نفهمیده بودم از آدما فرار میکرد شوهرم اخلاقش خوبه ولی ایناش خیلی آزارم میداد عین ادمایی ک اصلا آدم ندیدن رفتار میکرد عین کسایی ک ی عمر تو ی جای بسته موندن بیرونو ندیدن رفتار میکرد من حس میکردم از سواد پایینم هست خیلی رو پوشش حساس بودن ب محرم نامحرم مرد و زن جدا میشستن اگه مراسمی چیزی بود خیلی فرق داشتیم و داریم باهم عقیده هامون زمین و آسمونه 

خیلی اذیت شدم خیلی خیلی 

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

الانم همینطوره؟ چطوری تو نامزدی نفهمیدی این مدلیه؟

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

عزیزم 🥺 


منم این روزا رو کشیدم شوهرم بددل بود (خودش خوب بود مادرش بددل بود اینم پر میکرد)خیلی خیلی اذیت شدم ولی الان دیگ درسته که بخاطر فشاری که کشیدم مجبورم تااخر عمر قرص تیرویید بخورم ولی دیگه یاد گرفتم چجوری از خودم و بچم دفاع کنم 

رابطه هاتون اگه قابل تعمیره تعمیر کنید تعویض نکنید اون بیرون خیلی اوضاع بدتره     واسه بچه دار شدن یکی از دوستام که واقعاً لیاقت مادرشدن داره دعا کنید 

اوردم

مامانموبابام تفاوت فرهنگی زیادداشتن خیلییییی سخت بودبرامابچه هااااخیلیییی 

توروخداحداقل دعواهاوبحثاوهمه چیوبزارین تایمایی ک بچه خونه نیست نزاراون بچه اسیب ببینه

عزیزم 

باید یسری چیزا رو بهش بگی ازش بخوا بگو‌ فلان جا مثلا مامانم اینو بهت گفت بهتر بود تشکر میکردی 

بهش بگو از خونوادتونه و احساس غریبی نکنه 

به نظر منم سواد میتونه تا حدودی تاثیر گذار باشه 

ولی تا بیان نکنی نمیفهمه که بنده خدا 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792