وااااای همین چهارشنبه بودددد
از پله های یه مغازه خیلیی باکلاس داشتم میرفتم پایین
فروشنده هاش همه جوون بودن
منم با کلی ادا داشتم میرفتم پایین
پله های اول و دوم رو رفتم دیگه از پله سوم نفهمیدم چی شد با باسن خوردم زمین همینطوری رگباری پله هارو اومدم پایین یهوی چشامو باز کردم دیدم جلو پای فروشنده افتادم
کلاهم افتاده بود رو چشام دادمش بالا با صدای بلند گفتم ااااااای 🤣
بیچاره ها بزور خودشون رو نگه داشته بودن