یکماهه زایمان کردم اومدم خونه مامانم اینا شیرم کمه خونه خودمون شوهرم خیلی بهم میرسه که شیرم زیادشه مدام آب میوه میگیره ومراقب تغذیه من هست اومدم خونه بابام اینا اصلا مثل شوهرم رفتارنمیکنه مامانم درامدبایام زیاد نیست ولی انتظاردارم باهمون موادی که خونه دارن لااقل رسیدگی کنه مادرم امشب میگفت به شوهرت بگو که خیلی بهت میرسیم من نیشخندزدم گفت شوهرم خیلی رسیدگی میکنه مامان وبدعادت شدم وخندیدم مامانم بدش اومد وگفت اگه شیرت خیلی زیادمیشه من بدم بهت بخوری که اینکارکنم چون شیرم کمه اینجورگفت ینی شیرت زیادنیست برام مهم نیست جالبه مدام جلوشوهرم میگه ماهوای دختروداریم وهمه چی میدیم بخوره وبااغراق تعریف میکنه
بدمان امد چقدر فکر شکمی
ادم جایی میره میدونه درامد ندارن همچین حرفایی نمیزنه
دیگ یکماه کافیه بنظرم برو خونه خودتون اگ اونجا راحتتری
برا تو خوبه ک مامانم دو روز ک موندم گفت برو خونت خواهرت و بچش اذیت میشن
جالب اینجاس ب خواهرم نمیگفت برو طبقه پایین تو خونته این با ی نوزاد و ی بچه ۱ ساله راحت باشه
وای خیلی پررویی بخدا یک ماه رفتی خوردی خوابیدی طلبکار هم هستی اصلا وظیفه پدر مادرت نیست
عزیزم پدرو مادر وظیفه ندارن شما باید قبل از رفتن گوشت و مرغ و میوه و مایحتاجی که احتیاج داشتی با خودت میبردی
خوب نیست ادم قضاوت کنه ندیده من همیشه کمک حالشون بودم ومیلیونی هزینه کردم براشون
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز