2777
2789
عنوان

جووون جون جووون جون

147 بازدید | 13 پست

تعطیل شدیم رفت دیشدیریریریرین💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻

@دخترکباهوش سابقم🗿🍻 فکرنمیکردم ی روز بخوام تعلیق شم؛ خلاصه ک کاربری یه ساله ام ب فنا رفت ولی برگشتم پیشتون با گودرت بیشتر😌

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

کدوم شهری 

ما رو چرا تعطیل نمیکنن:/

با لایک  و   ریپ هیچ مشکلی ندارم تا جایی ک میتونی بلایک و بریپ. کاربر نه جدید نه قدیم. جزو تعلیق شده ها نیستم. حامی حقوق حیوانات . نام کاربریم «مستوک» اسم مستعار یک شخص خاص ک دیگه نیست. با من دعوا نکنید بچه خوبی هستم.سایت خنده داری تاسیس کردید تشکر. کاربری هم دستِ پنجاه نفره تو هم خواستی بیا بهت قرض بدم. الکی گفتم جدی نگیر   به هیچکی نمیدمش. حالام گزینه بستن رو بزن تموم شد       

مام تعطیل شدیمممم

کاربری دست دو نفر شایدم سه نفر هرچی دلمون بخاد میزنیم هرچی دلمون  بخاد میگیم مفهوم شد؟ بخونین قشنگه✨امروز هم به یادِ دورانِ اولِ آشنایی مان فنجان قهوه ام را کنار پنجره آوردم و بر روی صندلی چوبیِ قدیمی روی بالکن نشستم و چشمانم خیره به کوچه بود تا باز هم از کنارِ قلبم گذر کنی و من از ابتدا تا انتها با لبخندی از سرِ عشق بدرقه ات کنم! توهم مرا ببینی و خنده هایمان باهم تلاقی کند برایت دست تکان دهم و توهم دست به سینه چشمکی روانه قلبم کنی)) امروز ساعت ها منتظرت نشستم. تمام خاطره هایمان را چندین بار دوره کردم، گاهی خندیدم و گاهی اشک ریختم، نگرانت شدم، بسیار دیر کرده بودی. اما بازهم به انتظار نشستم. نشستم اما نیامدی که نیامدی... داستانم آنجایی تلخترشد که یادم آمد دیگر همسایه مان نیستی؛ رفتی و هیچ گاه قرار نیست باز گردی! یادم آمد دیگر آنکه باید از کوچه دیگری گذر کند منم، نه تو! قرارمان به باغی سبز تغییر کرده بود. نگاهم به قهوه تلخی که سرد شده بود خیره ماند تا اینکه آسمان برای دلتنگی ما گریه اش گرفت. قرارمان به اندازه کافی دیر شده بود پالتویم رابه تن کردمو چترم را برداشتم کتونی های سفید رنگم را پوشیدم به سوی تو به راه افتادم. تنها قدم زدن زیرِ بارانِ پاییزی بسیار غم انگیز است اما، راهی که آخرش رسیدن به تو باشد را باجان می پیمایم! راستی تو درزیرِ تلی از خاک بوی باران را میشنوی؟ به تو میرسم و خاکت را با تمامِ جان بغل میگیرم و چشمانم به قاب عکست خیره میماند♡چشمانم همزادِ باران میشود و لب به شکوه و گلایه میگشایم)) شاید تقدیرِ میخواست که ما اینگونه کنارِ هم باشیم: تو در سردی خاک و من در این جهانِ سرد غریب و دلتنگ نگهبان خاطره هایمان باشم آری عشق زیبا میکُشد جانِ آدمی را... ــ💔

فردا سلامت بهداشت دارم دعا کن تعطیل شع😂😂

اصفهانی؟ 

@دخترکباهوش سابقم🗿🍻 فکرنمیکردم ی روز بخوام تعلیق شم؛ خلاصه ک کاربری یه ساله ام ب فنا رفت ولی برگشتم پیشتون با گودرت بیشتر😌
کدوم شهری ما رو چرا تعطیل نمیکنن:/

تهران

کجایی؟ 

@دخترکباهوش سابقم🗿🍻 فکرنمیکردم ی روز بخوام تعلیق شم؛ خلاصه ک کاربری یه ساله ام ب فنا رفت ولی برگشتم پیشتون با گودرت بیشتر😌
تهرانکجایی؟

یزد. آخرم تعطیل نشدم باس برم 

با لایک  و   ریپ هیچ مشکلی ندارم تا جایی ک میتونی بلایک و بریپ. کاربر نه جدید نه قدیم. جزو تعلیق شده ها نیستم. حامی حقوق حیوانات . نام کاربریم «مستوک» اسم مستعار یک شخص خاص ک دیگه نیست. با من دعوا نکنید بچه خوبی هستم.سایت خنده داری تاسیس کردید تشکر. کاربری هم دستِ پنجاه نفره تو هم خواستی بیا بهت قرض بدم. الکی گفتم جدی نگیر   به هیچکی نمیدمش. حالام گزینه بستن رو بزن تموم شد       

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792