ببین قرار اول به جای اینکه دعوت کنه رستوران جایی منو مامانمو میخواست ببره تو سرما ابشار بعد ماام میخواستیم ببینم خسیسه یا نه گفتم کافه برد کافه پاشد مامانم گفت بریم حایی اینجا جاش بده نمیتونید ک خرف بزنید زودتر بلند شد رفتیم ابشار اونجا پراز کافه هست بدوبدو رفت جلو دکه بلال سفارش داد واس خودش منم ذرت مامانم هیچی نخواست بعد به مامانم گفت مامانم خجالت میکشید گفت هیچی تازه ناهار خوردم نخرید هیچی مامانم رفت اون ور ما صحبت کنیم
خیلی بدم اومد خیلیییی برگشتنی شب بود اون تعارف نزد بریم شام بخوریم مامانم گفت بریم خونه شام
با اکانت دوستم تو سایت گفتم همه گفتن دختره پرتوقعه