شوهرم .انقد زجرم داده میخاد منو از پا دربیاره .تک تک سلولای بدنم تو عذابه اما بخاطر دخترم و نبود مکان پناه پول موندم .هرروز اخم تخم دعوا جو بد خونه اسیب میزنه ب دخترم اما بازم مجبورم .ادم بیخیالی نیستم میریزم ت خودم خیلی غصه میخورم همش مریضم.اما نمیزارم دیگ این شوهر نکبتم خوشحال بشه افسردمون کرده اما نمدونم چکاکنم دست خودم نیس همیشه از دسش مث ماتم گرفتهاس قیافم و عصابم