من انقد با اون زنه به اصطلاح مادرم غریبم که اصلا یعنی خدای نکرده بدترین اتفاقم برام بیفته اصلا نمیخام بش بگم
من نمیگم دوستش ندارن که ولی خب معذبن
یا حس میکنن مثلا مهمونا بیان و ببینن داماد خونه ایناس تیکه میندازن یا زخم زبون میزنن!
مطمئن باش مجرد بودی میذاشتنت رو چشماشون
اگه مادرت بد بود حتی ۱ماه و هم اجازه نمیداد بری
من مامان خودم بود ۱روزم نمیذاشت
انقد وضع مالیمونم بده الان
واسه عروسی خاهرم براش تلویزیون خریدم، کلی هم پول لباسو ارایشگاه باید بدم
پدرشوهرم واسه پول رهن خونه بهمون کمک نکرد بابامم واسه تلافی نصف وسایلمو نخرید من رفتم خونم تی وی نداشتم، مبل اینا شوهرم به زور پول قرض کرد یه چیز خیلی ارزون خرید، به بابام خاهش کردم حدقل یه تیکه موکت بخره برا کف خونم، روم نمیشد کسی بیاد خونمو ببینه اصن
حالا الان واسه خاهرم بیا ببین چه جاهازی داره میخره تازه اونروز به من میگه چیزی بهش نگوناراحت میشه
