پارتی تو ادارات
راستش جای داداش منو گرفتن تو بانک با پارتی اینا
الانم شغلش آزاده ولی سخته دلم ریش میشه وقتی کار میکنه😢
بهش گفتم عرضه نداشتی پارتی گیر بیاری
جا تو گرفتن
گفت مگه شکلاته برم گیر بیارم
گفتم آره تو عرض نداری باید تو هم نداشت و میکردی
گفت وقتی فامیل نزدیکمون دستش همه جا میره برام انجام نمیده من چکار کنم
گفتم باید بیشتر اصرار میکردی
دیگه صداشون بلند کرد گفت توهم دلتو هوش نکن
هیچ کجا پات بند نمیشه
مگه پارتی گردن کلفت داشته باشی😑😞
ببخشید به خاطر اشتباه تایپی
خب!!؟؟
داداشتو ناراحت نکن سر این چیزا اون خودش به اندازه کافی ناراحت هست خیلی بیشتر از شماها
حق با داداشت بوده مگه بنده خدا دلش نمیخواسته بره بانک الان همه چی شده پارتی ما بی کس و بی پناه ها هم خدا پارتیمونه دلم گرفت برای داداشت
حق با برادرته الان مثلا چون دوسش داری اینا رو بهش گفتی؟؟
نباید اذیتش میکردی
مگه دست خودش بود
امان از پارتی، من واسه استخدامم خدا رحم کرد مصاحبه ام تهران بود وگرنه مرکز استان سه صوته ردم میکردن
جالبه بعدش هم رئیس واحد مستقیم و غیرمستقیم میگفت انتقالی بگیر برو
چه پرو پر توقع هستی
داداشت بهتر از تو برا زندگیش تصمیم میگیره
ادم کمالگرا مثل تو رو مخه
آنقدر فشار عصبی بهش وارد نکن ک یروز ب خودت بیای ببینی نداریش عوض اینکه بهش روحیه بدی همش یادآوری میکنی😑
مطمئن باش اگر کاری از دستش برمیومد انجام میداد لازم به گفتن تو نبود .
شاید تو همین کارش موفق باشه تا خدا نخواد نمیشه شما تلاشتونو میکنید اما
اشتباه از تو بوده
بدبخت داداشت از سر کوچه پارتی بیاره؟
خودشو کوچیک کنه با اصرار کردن اونم مرد
