من وقتی ازدواج کردم دقیقا شرایط تو رو داشتم عالم و آدم مخالف بودن
اعتصاب غذا کردم و هزار جنگ و دعوا ک بابام راضی شد
میگفتن پیشش از گرسنگی میمیری
انقدر صفر بود
خونه پدریش روستا بود
پدر نداشت
ی ریال پشتوانهنداشت
خودش هم کارگر بود
اونم بدون سرمایه هیچی نداشت
ولی کاری بود پشتکارش و کاری بودنش زبانزد بود.
بهش اعتماد کردم
ن ماشین داشت ن خونه
میگم صفر واقعا صفر بود فقط سال ۹۵ ک ما ازدواج کردیم
۱۵ تومن پس انداز داشت از کارگری
با همون زندگی رو شروع کردیم و وام ازدواج
کم کم خونه طلا خریدم پس انداز کردم
شغلشو عوض کرد درآمدش بهتر شد
خونه ساختیم
ماشین خریدیم
ماشینمونو عوضکردیم
الانم داریم ب عوض کردن خونه فکر میکنیمخدا بزرگه
فقط طرفت باید سخت کوش باشه و خودت پایه باشی