براشون سخته دختری رو که تا چهل به هر شکلی بوده برای خودشون تنها داشتن حالا یکی دیگه وارد زندگیش شده و سهمشون از بودن شما خیلی کم شده به مرور مجبور میشن بپذیرن نسبت بهشون بی‌خیال باشین بذارید این دفعه اونا هر وقت آروم شدن و شوهرتون رو پذیرفتن به سمتتون بیان.
نظر شما اینکه رفتار اونها خیای دور از ادبه نه؟ من نظر اینکه حالیشون نیست توی اجتماع چطوری برخورد کنن خودشونو دست بالا گرفتن.دیروز میگغت پدر خانمم سعادت اباد میشینه و مهندس.عموی همسر من چند تا هتل داره توی قم و مشهد یکی از میلیاردهای معروف قمه.خونش ۵ طبقه بود اسانثثسور داشت وسط خونش .مثل موزه میموند پر از اشیای عتیقه و قیمتی.والا اینم شد شهرت؟که چی
حالا من نمیگم کامل قطع رابطه کن با خانواده چون ما مسلمانیم و باید صله رحم داشته باشیم ولی تا میتونی رابطتو باهاشون کم کن عوضش با شوهرت کافه گردی کنید برید سینما با تور مسافرت کنید و دیگه اعصابتم خورد نمیشه با خانوادتم سالی یه بار در ارتبط باش
هر چی بودمو نبودم حق من این رفتارا نبود به برادرم موقع عقدش کلی کمک کردم انقدر رفتم امدم حتی تا ارایشگاه رزور کردن عروس رفتم بعدش کلی هذیه هرماه به عروس میدادم طلا و پارچه ودامن و....سرکار میرفتم.مادرم حتی جلومو گرغت .این حق من نبود
خیلی دلم میخواد از ایران برم توی کشور دیگه خ موفق بشم و خانوادم کلا حسرت زندگیمو بخورن.جدی میگم چون باوجود اینکه ما پولدار نیستیم از نظر خانوادگی ولی پدرم برادرهام توهم بدی گرفتن.عموی همسرم خونش مثل قصر بود اینا یا پولدار ندیدن یا غرور بیش از حد دارن
