بچه ها من امشب بعد مدت ها خودم تنهام
از یه ساعت پیش هم دارم تو نی نی سایت میچرخم
یکی در زد فکر کردم شوهرمه چون کلیداشو نبرده
رفتم تو حیاط گفتم کیه گفت خانوم همسایه .. اسمشو نمیگم ..
من چون اهل معاشرت نیستم و از رفت و آمد با غریبه ها خوشم نمیاد زیاد باهاشون تو کوچه نیستم و معاشرتی نداریم
درو باز کردم گفت میگم قرص سردرد داری گفتم اره الان برات میارم اومدم تو براش بیارم اومد تا دم در حال بی صدا اومد تو برگشتم نگاش کردم ترسیدم
گفتم بفرمایید قرصو دادم بهش
گفت مگه تنهایی گفتم آره گفت پس شوهرت کجاست کی میاد منم شک کردم ترسیدم گفتم داره میاد خونه پوز خند بهم زد بعدم رفت بدون اینکه حتی تشکر کنه
یه جوری بود بچه ها خیلی ازش میترسم