خانواده شوهرم خیلی اذیتم کردن از روز اول خواستگاری تا الان. چون موافق ازدواجمون نبودن توی نامزدی بی حرمتی کردن نیومدن خرید نامزدی برای عقد زیر لفظی ندادن بهم و خیلی کارای دیگه که برای عروس قبلیشون بهترینو انجام دادن برای من هیچی نکردن....
الان وقتی میبینم یکی ازدواج کرده و چه جور خانواده همسرش باش رفتار میکنن حالم خیلی بد میشه. احساس میکنم تباه شدم دلم میخواد جدا شم. اما نمیتونم... تروخدا راهنماییم کنید
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عشق تو به همسرت چجوری از بین رفت؟؟؟؟اینایی که گفتی کارهای خانواده اش بوده
این ازدواج و زندگی چیزی نبود که من میخواستم من حد اقل از روز مراسم نامزدی و عقدم یه شب شاد میخواستم اما بعد هر دو شب با گریه خوابیدم. عزت نفسم از بین رفته همش حس میکنم من لایق احترام و محبت نبودم که برام نکردن. به خاطر رفتارای خانوادش دیگه از خود همسرمم سرد شدم
عزیزم... باید اینو میدونستی خب...توی ازدواج بحث خانواده ها خیلی مهمه..ای کاش هیچ دختری باوجود مخالفت ...
دقیقا وصع مالی شوهرمم خوب نیست با چگگو دندون داریم زندگی رو نگه میداریم . نه هدیه ای اوردن برام توی مناسبتا نه هیچی چند وقت دیگه هم یلداست میبینم باقی عروسا رو براشون چه میکنن اما من هیچی بازم قراره دلم بسوزه.خیلی ناراحتم