اول بگم شوهرم پارانوییدی شدیده از طرفی اعتیاد هم داره
سر صبح با داد بیدارم کرده بود گفتم چیه؟
گوشیمو برداشته بود و چک کرده بود بعد همون حین پسر خالم که چندین سال از من کوچیکتره فالوم کرده بود، چند بار زد تو گوشم و گفت این برا چی فالوت کرده ؟گفتم من چه میدونم الان همه همدیگه رو فالو میکنن من ک تاییدش نکردم هیچ مردی رو هم فالو ندارم شرو کرد ب فحاشی و توهین به من ک تو باهمه هستی به همه پا میدی ،گفت باید رمز اینستاتو بدی برم تو تنظیماتت نمیدونم پیام هاتو برگردونم ببینم به کیا پیام دادی..
منم ک دیگ طاقتم تموم شده بود بعد ده سال تصمیم گرفتم زیر بار حرف زور نرم و وایسم جلوش حتی شده به قیمت جونم
اخه من هیجا نمیرم با هیچکس هم در ارتباط نیستم
حتی خونه بابامم یه روز میرم یسره زنگ میزنه پیام میده
ک داری چیکار میکنی و بچه کجاست؟
دیگ جونم و ب لبم رسونده بود
منم گفتم رمز بهت نمیدم تا بابام بیاد زنگ بزن ب بابام
اگه چیزی پیدا کردی بابام باید باشه شاهد باشه
اونم هی داد میزد و توهین میکرد و بهم حمله کرد و ضربات شدید ب سرم زد
ادامشو پست میکنم طولانیه...