بقران دارم جدی میگم
دوتاشون مثل دوتا فرشته بودن از خوشگلی
بقران کافی بود بهشون بگی فلان کار رو دارم
درجا برات انجامش میدادن
یه دخترای خوش قلبی بودن که نگو
به خدای محمد یه روز پول نداشتم زنگ زدم مادرم از شهرستان برام پول بفرسته
یهوو گوشیمو از گوشم کشید و قطش کرد
گفت دختر خجالت نمیکشی ؟
منو تو مثل خواهریم مثل دونه های زنجیر به هم وصلیم
بخدا من ۲۰۰ نیاز داشتم
پونصد برام فرستاد
همیشه بهم میگفت چیزی نمیخوای
با همه خوب بودن
حتا بعداً که اتاقهای دیگه خالی شد من پیششون موندم
همه از اتاق رفتن ولی من موندم