بگذریم ازین که بابام هیچ گونه خرجی در پروسه ازدواجم انجام نداد (به جز میوه خواستگاری)😂هر لحظه اینجا دارم زجر میکشم. حتی به نشستنمم گیر میده اینجا سرده و همه دور بخاری جمع میشیم. تا میشینم یه حرفی بهم میزنه مجبورم پاشم برم تو اتاق توی سرما. از طرفی دارم سریع پول جمع میکنم که جهیزیه مو بخرم اما خب زمان بره و نمیتونم سریع برم ازینجا. چیکار کنم تروخدا یه راهگار بهم بدید
اگه شوهرت از اون حرف در بیارا نیست بهش بگو اونم کمکت کنه زود جهیزیه بخری ولی ننه ش نفهمه
از چیزی ناراحت یا ناراضیه؟
👍🏽👍🏽دوره بلا تکلیفیه
طرفایه ما که عقد همون ازدواج محسوب میشه و دختر کلا میره خونه مادر شوهرش میمونه تا زندگیش آماده شه
ول کن بزار حرفشا بزنه بدل نگیر
اخرش پدرته غریبه نیست
نه همیشه همینجور بوده اما الان بد تر شده کلا انگار من اضافم اینجا مثلا دراز کشیدم خواستم رومو بکنم اون ور چند ثانیه پشتم بهش بود کلی حرف زد که بیشعوری بلد نیستی بخوابی کلا هر چیزی همینجوره مثلا اگر با غذام نون نخورم نق میزنه میگه نون بخور باز نگی گشنمه یخچالو خالی کنی و کلی حرف دیگه😔
آخ گفتی منم مضخرف بود چون نامزدمو دوست نداشتم خانوادش هیچ کاری برام نمیکردن و همسرمو حمایت نمیکردن درصورتی که درآمد همسرمو پدرشوهرم می‌گرفت همشو تو یه سال دوتا شارژ فقط برام خرید باور میکنی هیچ خرجی نکرد برام چون با اینکه کار میکرد پولی نداشت دست پدرش بود چند بار خواستم بهم بزنم نشد،البته خدارو شکر نشد الان همسرم همه دنیامه
من کلا دو ماه عقد بودم
😢😢😢💔
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز