بعد مدتها بعد جداييم (طلاقم)
به خودم فرصت دادم چند سال
يه روز كسي رو ديدم كه انگار سهم من بود و جالب تر اينكه اونم از من خوشش
اينجا شروع اشناييمون بود
همه چيش اوني بود كه ميخواستم
عاشق رفتارش شدم
با اينكه همه چي زندگيمو ميدونست اما جوري رفتار ميكرد كه ناراحتم نكنه
انقدر منو عاشق خودش كرد كه هر روز ميگفتم خدايا شكرت با ديدنش هميشه شكر ميكردم
اما اونم بازيم داد و رفت من باز شكستم درد اين جدايي برام از طلاق بيشتر بود دارم ميميرم ١ماه از تموم شدن ميگذره من خسته شدم از زندگيم فقط مرگ ارومم ميكنه