اینی که میگم به خدا قسم راسته تروخدا بگید من چیکار کنم این وسط تروخدااا
ی دخترخاله دارم 19 سالشه
ی مدت خالم با شوهر خالم به مشکل خورد و گذاشت رفت خونه پدر بزرگم شوهر خالم روزا میرفت سرکار و دخترخالم خونه تنها بود
از قضا اون یکی شوهرخالم که از جریان اینا خبر داشت
ی روز میره در خونه خالم .. میدونه که دخترخالم خونه تنهاست
زنگ در و میزنه و به هوای گرفتن شارژر اونو میکشونه پایین جلوی در
وقتی میره جلوی در خودشو بهش نزدیک میکنه و بهش میگه که اگه تنهایی میتونم بیام بالا پیشت باشم
حالا که خالم اشتی کرده از اون قضیه یک ماه میگذره دخترخالم همچنان وحشت داره و این قضیه رو فقط برای من تعریف کرده تا راهنماییش کنم نمیدونم چیکار کنیم حقیقتش میترسم
لطفا راهنمایی کنید ممنونم