با پسری یک سال تو رابطه بودم چندماه اول به شدت توجه میکرد و دوسم داشت بعدش کم کم دروغاش زیاد شد. دیگه هرروز سر هر مسئله ای مثه آب خوردن دروغ میگفت بم ، توی هر بحثی به شدت به خانوادم فحش میداد، بهم بی توجهی میکرد این اواخر حتی نمیومد به دیدنم میگفت بیام ببینمت برم که چی بشه. حتی پیاممنمیداد. رفیقای معتاد و هولی هم داشت. ادامه ش نوشتم الان میزارم
بهش میگفتم با یکی از رفیقاش(به اسم رضا) نگرده چون معتاد و دخترباز بود عشقمم قبول کرد ولی چند ماه بهم دروغ گفت ومیرفت پیش رضا! تاخودم فهمیدم دروغشو ولی بخشیدمش. یه بار تلفنی حرف میزدیم پیش رضا بود بعد رضا صداش زد با حالت تمسخر وخنده گفت گوشیو قطع کن این دختره هم گیر داده بت نمیزاره بیای پیش ما کارت داریم. عشقمم هیچی بهش نگفت منم بدم اومد و قطع کردم. بعدا به عشقم گفتم چرا به رضا هیچی نگفتی اونجوری راجبم حرف زد اونم گفت چیه مگه شوخی کرده فقط! این گذشت... یه بار هم با رضا دعوام شد ( و صددرصد رضا از من متنفره) بعد به عشقم میگفتم توروقران با رضا نگرد وقتی منو رضا دعوامون شده و رضا ازم متنفره چرا تو همش باهاشی اونم میگفت نه رضا از تو کینهبه دل نگرفته (ینی همش طرفداریشو میکرد)منم باهاش قهر کردم اومد مرگ منو قسم خورد که دیگه باهاش قطع ارتباط کنه ولی بعد چن روز زد زیر قسمش باز رفت پیشش.😐
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
هر وقت خواستی جا بزنی؛به حس خوب بعد از نتیجه گرفتنت،به آخیش گفتن بعد رسیدنت،به برآوردن شدن آرزوهات،به حس رضایت درونت،به خنده ی از ته دلت،به اشک شوق مامانت،به لبخند مغرورانه بابات فکر کن و ادامه بده ادامه بده...
بهش میگفتم با یکی از رفیقاش(به اسم رضا) نگرده چون معتاد و دخترباز بود عشقمم قبول کرد ولی چند ماه بهم ...
خلاصه بعد اینکه توی دعوا ها به خانوادم فحش میداد و... من باهاش کات کردم. چن بار اومد معذرت خواهی کرد منم برنگشتم تا دیشب باز بهم پیام داد منم بهش گفتم هرگز برنمیگردم تا اینو گفتم یهو عکس خودشو و رضا رو ( که با خنده رضا رو بغل کرده بود و لباسی که من براش خریده بودم پوشیده بود) گذاشت روی پروفایل.اینو که دیدم اشکم ریخت زنگزدم بهش با گریه گفتم با لباسی که من برات خریدم میری پیش دشمن من بغلش میکنی باخنده عکس میگیری میزاری پروفایل که منو حرص بدی :) بعدم بلاکش کردم. الان حالم بده که چرا گذاشتم صدای گریه مو بشنوه اون میخواست با پروفایلش من حرص بخورم که موفق شد😞
اولا پسرا تو دوره دوستی اولویتشون رفیقشونه نه پارتنر دوما نباید انقد ضعف نشون میدادی
برای اذیت کردنت پروفشو اون گذاشته الانم میگذره فقط برنگرد به همچین ادمی چون اصلا ممکنه خودشم آلوده باشه کی میاد بکه معتادم
هر وقت خواستی جا بزنی؛به حس خوب بعد از نتیجه گرفتنت،به آخیش گفتن بعد رسیدنت،به برآوردن شدن آرزوهات،به حس رضایت درونت،به خنده ی از ته دلت،به اشک شوق مامانت،به لبخند مغرورانه بابات فکر کن و ادامه بده ادامه بده...