چقد يه آدم ميتونه بدشانس باشه بدبخت باشه
دروغگوترين آدم دنيا شوهر منه بدبخته با دروغ اومد تو زندگيم
منه بدبخت منه ساده مني ك دست نامحرمي بهم نخورده بود مني ك حتي نميتونستم با يه مرد حرف بزنم مني ك با يكي دوست شدم چون باهاش بيرون نميرفتم براي آشنايي بيشتر و نميخواستم گناه كنم كات كردم
اونوقت جواب من اين حروم زاده بود
هفت ساله دارن تو جهنم زندگي ميكنم
با دروغ اومد خواستگاري گفت من ليسانس دانشگاه سراسرس دارم من دوتا خونه دارم من فلانقدر در آمد دارن تموم بدنم و دستام و فكم ميلرزه الان ك دارم تايپ ميكنم بعد عقد فهميدم ك هيچي نداره يه حروم زاده ب تمام معناست دروغگو بيشرف گشنه كه براي زمين ها پدرم نقشه كشيده بود با شوهر دختر خالم ك اين حروم زاده رو معرفي كرد
آخ چقد بعد عقد گفتم نميخام ميخام جدا شم خانوادم گفتن نه ما دشمن شاد ميشيم مامانم خودشو زد به غش اي خدا بعد سه سال يه عروسي معمولي بهترين جهازو دادن واس چي وقتي پشتم نبودن شوهرم دروغگو شب و روز كافه هست الكي ميگه سركارم اما داره قليون مرض ميكنه
بدبخت تر از من سراغ داريد ك جز خدا پشتوانه اي نداره خدا ميتونست كاري كنه اين ازدواج سر نگيره خدا ك منو ميشناخت
مرد انقد دروغگو نديدم چندبار ساعت سه شب كتكم زد پرتم كرد تو خيابون من چ بي كسم ك كسي نبود بياد و باخاك يكسانش كنه هزارتومن پول نداره خانواده بي فرهنگ دروغگو خودش دروغگو معتاد قليون بيكار
اين زندگي حقم نبود فقط بامرگ راحت ميشم از اين جهنم