ما اتفاقا پیگیر حرفهایی که پشت سر میزنن نیستیم
اطرافیان برا موضوعاتی به گوشمون میرسونن
مثلا من زایمان میکنم
یک نفر حالم رو نمیپرسه
و جلو خانواده خودم خجالت هم میشم که کسی از خانواده همسر نیست
(((جزئیات ظلم هاشون رو سعی میکنم پیش دیگران بازگو نکنم بخصوص خانواده م ،میگم برای همسرم خوب نیست)))
در عوض اقوام همسر زنگ میزنن که چرا زنگ میزنن جواب نمیدید
گناه دارن
میخوان بیان نوه شون رو ببینن....
یا دیگران میخوان بیان واسطه بشن که من اجازه بدم نوه شون رو ببینن
نامادری میره پیش دیگران گریه و زاری ....
چند نفر رو توجیه کنه آدم؟؟
کار ما شده دفاع از کارایی که نکردیم
من و همسرم واقعا خسته ایم
چون همیشه تو همه کارامون تنهاییم
ور در عوض انقد هم ظلم هست......
مثلا من میام با احترام میگم که نه فلانی
اصلا اونها به من زنگ نزدن
حالی هم نپرسیدن
وگرنه چکارشون دارم؟
خب بیان
.
اونها هم دست میزنن روی قرآن و میگن من دروغ میگم