رفت همچیو گذاشت کف دست شوهرم

میدونی مشکلات اصلی از کی شروع میشه از زمانی که تازه میری زیر ی سقف تو ی ساختمون اصلا زیر بار نرو ۴ دیوار اجاره خیلی بهتر از کاخ شراکتیه سیاست داشته باش درس خوندن و موفقیت بد نیست برا خودت خوبه  

همه بلدن جواب بدن ولی هر چیزی به وقت اش .... بذار ده سال شوهر داری کنی بعد شمشیر بکش براشون !!! هنوز از گرد راه نرسیده داری شوهرتو داری کوچیک می کنی ! بعد هم حتمن ازش انتظار محبت و توجه داری .... 

اتفاقا هر چقدر نامزدی طولانی تر میشه حرف و حدیثشم بیشتر میشه

ببین من فقط بخاطر تجربیاتم میگم اصلا قبول نکن با خونواده شوهرت تو یه ساختمون زندگی کنی اصلا قبول نکن

لال باش...

اصلا با این خبر کش حرف نزن ...

دورترین نقطه به خونه مادرهمسرت خونه بگیر چون مشخصه شماومادرهمسرت باهم درست نمیاییدهرروزدرجنگ وجدلید

میگم ظرف شستن سخته ؟ چرا ناراحت میشید از طرف شستن اونم برای مادر ؟ دوم اینکه اگه خانواده گیرت بیاد که سر سوزن بهت ندن کادو عروسی بردارن چی میگی ؟ خداروشکر کن حداقل اول زندگی خونه بهت میدن راحتی بنظرم هر چی خونه کوچیکتر جهاز کمتر و پدر مادرت تو فشار نمیرن ...مورد بعدی که بنظرم از الان منتظر دعوا اختلاف ببین خودت شوهرت باش چون میری طبقه بالا مادر شوهر الان بحث نیس ولی قطعا بعداً میشه 

ولی خوب من اگه بهم بگه مادر شوهرم چاق شدی لاغر شو بدم نمیاد میگم بزار لاغر بشم عروسیم خوشکل تر باشم ولی خوب با سیاست تر رفتار کن عزیزم چون اینجوری بحث پیش میاد هر چند تو مقصر نباشی مردا همیشه طرف خانوادشونن 

خیلی یه جا زندگی کردن عذابه من واقعن زجر کشیدم باهاشون .... بعضی مادر شوهرا روی هر چی کافر و  شمر و یزید و حرمله رو سفید می کنند ...  چنان بلاهایی سرم در آوردن که تا توی قبر و اون دنیا هم یادم نمی ره !

خب یکم مراعات کن

با این مادر شوهرا نمیشه زندگی کرد که بری طبقه ی بالا هم بشینی هر روز با ی بهانه بیاد خونت ی چیزی بگه آرامشت بهم بریزه 

تو این شرایط فقط شوهرت باید طرف تو باشه حالا شوهرت طرف تو هست؟؟؟

مگه زندگی پسرشون نیست چرا اینطوری میکنن آخه

به خاطر وسوسه های نفسانی شه نه از خدا نه از حساب کتاب و اون دنیا نمی ترسن