اتفاقا انگشت وسطی از همه مظلومترههیچ وقت بهش توجه نمیشه😂
انگشت وسط پا؟
انگشت بغل انگشت کوجیکه که از اونم بدتره اصن کسی نمیدونه وجود داره
الان شما تو ذهنت بدون نگاه کردن به پات یادته که شست پات چه شکلیه و انگشت کوجیکه چه شکلیه
ولی اون انگشت کنار انگشت کوچیکت رو امکان نداره بدون نگاه کردن یادت بیاد قیافشو
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دقیقاً ابرو بر میدارم ۱ تار اشتباهی بر داره تا ۱ قرن در نمیاد ولی اون اضافه های اطراف از فرداش در م ...
دقیقا پس مظلوم نیستن اینا ظالم و سادیسمی هستن 😐😤😂
دوباره برگشتم به خاطر دوستان نی نی سایتیم 🥰ولی به دلایلی دیگه نمی تونم و نمیشه که مثل قبل اینجا فعال باشم🥺 فقط یک پیج شخصی اینستاگرام دارم که گاهی اونجا هستم .هرکسی از شما دوستای قدیم و جدید اگه دوست داشتید میتونید درخواست بدین و آدرس پیج رو تو خصوصی بپرسید که بهتون بگم ❤️
دوباره برگشتم به خاطر دوستان نی نی سایتیم 🥰ولی به دلایلی دیگه نمی تونم و نمیشه که مثل قبل اینجا فعال باشم🥺 فقط یک پیج شخصی اینستاگرام دارم که گاهی اونجا هستم .هرکسی از شما دوستای قدیم و جدید اگه دوست داشتید میتونید درخواست بدین و آدرس پیج رو تو خصوصی بپرسید که بهتون بگم ❤️
اره کلا اون وسطا منظورمهخیلی طفلکنمن چن ساله به مظلومیتشون پی بردم😂😂
اون هیچی
به اون نقطه وسط کمرت فک کردی که دستت نه از بالا بهش میرسه نه از پایین نه از بغل؟
فک کردی جقد بی گناهه که سالها باهات زندگی میکنه بدون اینکه حتی لمس بشه؟
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی