واووووو
هروقت هم میومد خونه خودمو توی اتاقم حبس میکردم. میومد در اتاق رو میزد بیا بیرون برات خوراکی گرفتم و منم سرد جوابشو میدادم ممنون نمیخوام . اینقد سرد رفتار کردم حرصش دراومد یه بار دستمو گرفت گفت چته تو کسی چیزی گفته؟ چرا اینطور رفتار میکنی ؟ منم گفتم چطور رفتار کنم تو نامحرمی من نمیتونم باهات صمیمی بشن
سریعتر😴
گفتم میدونم منو مثل خواهرت دوست داری اما درست نیست اینقد بخوای به من نزدیک بشی و توقع داشته باشی باهات صمیمی بشم. بیشعور گفت کی گفته تو مثل خواهرمی؟ من حسم از روز اول که دیدمت هنوز زن داداشم نشده بودی عشق بوده تا الان. اصلا لال شده بودم گفتم چی میگی ؟ گفت یعنی تو عشق رو از نگام نخوندی؟
اگر من بودم الان ی کتاب نوشته بودم تو این تایم🥴
هرچی فحش بود از بی غیرت و بی‌ناموس گرفته بهش دادم که تو چشمت دنبال ناموس برادرته .اونم گفت هرچی میخوای بهم بگو من احساسم دست خودم نیست و اینو بدون احساسم هوس نیست و تماما عشقه.
وای چرت گفته خامت کنه عشق چی کشک چی بی ش ر ف چقدر بی ذاته
زودباش تاخودم ازاینجاننداختم پایین ازدستتا
خب بقیش
دیگه از حسش به من گفته بود وقیح تر شده بود و انگار نه انگار من زن داداشش هستیم هرچقد هم تهدید میکردم فایده نداشت.روانم بهم ریخته بود به هیچکی نمیتونستم بگم از طرفی باهاش تو یه خونه زندگی میکردم
وای خدا لعنتش کنه
تیپت تو خونه چطوره
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز